تظاهر
تظاهر
تظاهر میکنم به تو
به باران های نیامده
منظور بدی ندارم،
تقصیر از من نیست
اگر خاطره ای به بار نیامده
تظاهر می کنم به بودنت
به مهربانی ات با پنجره
نمیدانی وقتی که نیستی
چه اشک ها روی گونه اش نیامده
تظاهر میکنم به خوبی
به لبخندی که مانده است لای قاب
هر روز میبینم و یاداوری میکند
بی تو، خوبی به ما نیامده
تظاهر میکنم که دلت برایم تنگاست
تظاهر میکنم که یادت در یادم تنیده
می دانم که این نقش برایم بزرگ است
خاموش میشوم تا حوصله ات سر نیامده
روز را می آویزم و شب را می چینم
ساده میگویم، ساده میبینم
اندک نبضی که برایم باقی بود، رفت
در بی تویی، خواب به چشمم نیامده
و پایان من است، این آن
تظاهر نمی کنم دیگر
کسی میکشاندم، میبرد گویی
پشت باران های نیامده...
تقدیم به یک سبز.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |