.
.
یک دورهای باید فکر کردن را تعطیل کنم. مثل سوراخیست که در دهانهی سدی باز میشود. اگر سوراخه را جدی نگیرم، نشت میکند سد و بعد سیل میبردم. حالا فرقی نمیکند فکرها از چه جنسی باشند. در مورد بهترین چیزهای زندگیام یا بیقاعدهترین و بی حساب و کتابترینشان. سیل شدید و شدیدتر میشود و این منم که دست خالی خانمانم بر آب میرود.
نباید که فکر کنم. نباید.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |