در ادامه
در ادامه
در ادامه ی حرفای دیشب میخواستم عرض کنم که
همین که امروز بیدار شدم
فهمیدم که هنوز یه جای کار میلنگه
البته نمیخواستم بهش اشاره کنم
چون اگه اینم بشه یه رسم جدید دیگه خواب هم حلال مشکلاتم نیست
ولی خب صرفا در همین حد که اصا بیدار شدم میدونستم که درونم چیزی عوض نشده
هنوز ناراحته
بعدشم که ماشالا مامانم کم نذاشت تو تیکه انداختن و اینا :))
و هنوز ساعت 11 نشده حالم تقریبا مثل دیشبه
صرفا امیدم به اینه که بریم بیرون شب و اتفاقات بهتری بیفته
با ه.ص و پ و متین و ن
ولی خب نمیدونم اصا میان یا نه :))
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |