تورو
تورو
این چندروز چرا هیچی ننوشتم؟
چرا ننوشتم با پ.ا رفتم بام؟
نوشتم؟
نوشتم عکس گرفتیم ؟
نوشتم که بعد باهم رفتیم بیرون
ماه رو دیدیم
ماهِ عالییییییییی
از همه ی این شبایی که به ملت اس میدادم ماه بهتر
ماه بزرگگگگگگگگگگگ
نوشتم که رفتیم به سمت ماه؟تو راه ماه رو دیدیم و تصمیم گرفتیم بریم به سمتش؟
و بی نهایت قشنگ بود؟
نوشتم که رفتیم باهم کتاب خریدیم؟اون واسه من کتاب خرید من واسه اون؟
نوشتم که وقتی کنارشم حالم دست خودم نیست؟
نوشتم که نمیدونم دارم تلقین میکنم یا واقعا دوسش دارم؟!
نوشتم که اصا نمیفهمم هیچیو؟
نوشتم که میخوابم خوابشو میبینم؟کابوس میبینم؟
نوشتم که بزرگترین
واستا
واستا
قشنگ یه جوری بنویسم دیده بشه
بزرگترین
بزرگترین
ترسم اینه که ناراحتش کنم
یعنی اصا همه ش فک میکنم که ناراحتش کردم
یعنی اصا میمیرم که فک میکنم دوس داشتن من براش باعث چیزای بد میشه
یعنی حالم بد میشه که بخوام مزاحمش بشم
مزاحم از هر نظر
حالم بد میشه که بخوام حالشو بد کنم
وای از خودم بدم میاد
از دوست داشتنش ناراحت نیستم
یعنی حتی مطمئن نیستم
نمیفهمم اصا
ولی
از اینکه دوست داشتنم 1 درصد باعث ناراحتیش
سختیش بشه
بدم میاد
وای
نوشتم که باهاش بودن سخته برام؟
همه ش میخوام یه چیزی بگم که نمیدونم چیه؟!
نوشتم که جدا شدن ازش خیلی برام سخته؟
نوشتم که امشب گفت آخرین روزش بود
بعد باید درس بخونه
تا 2 ماه دیگه
نوشتم که من حالم خوش نبود؟
شاید همه ی اینا فیلمه
شاید جوگیر شدم
شاید باید درست بشم
شاید باید یکم ازش دور بشم
ولی میتونم؟!
روزای سختیه
خدایا کمک کن
کمک کن تهش هرچی که میشه
اون شاد باشه
خدایا اگه من قراره حالم بد بشه،اگه قراره باعث آزارش شم،اگه قراره سخت بشه براش چیزی،اگه قراره مانع لحظات قشنگش بشم همین الان منو بکش
واقعا بکش
شوخی که نداریم.تعارفم نداریم.فقط در صورتی منو فیزیکی ازش دور نکن که بدونی برای اون مشکلی پیش نمیاد.
دستت درد نکنه
حالم خوش نیست
تماما مخصوص هم بدترش میکنه
میرم بمیرم