خوب یا بد
خوب یا بد
با خوب شروع کنم
امشب بعد مدتها خانواده رو دیدم
یعنی رونیکارو در مهمترین حالت :))
کلی باهم بازی کردیم،حرف زدیم،شوخی کردیم
کلی بغلش کردم بازم،کلی دوسش داشتم....
خیلی خوبه که هست.خیلی خوبه همه ی کاراش
خیلی دوسش دارم....
و البته بقیه ی اعضای خانواده رو
که دیدنشون امشب واقعا خوب بود.شکر
___
امروز ماشینمون باز خراب شد
حالا همه ی جریاناتش به کنار
پسره اومده بود ماشینو درست کنه
باز بحثامونم به کنار :))))
میگه که متاهلی یا مجرد؟
گفتم من هنوز بچه ام بابا
بعد فهمیدم خودش ازم 4سال کوچیکتر بود
قشنگ حس پیری بهم دست داد.چقد زود پیر شدم پووووفففف
___
یه جورایی حس طرد شدن دارم از اونجا
همیشه میگفتن که اگه یه روز اینجا تعطیل بشه
کسی که همه ی وقتش رو گذاشته میخواد چیکار کنه
هیچی نداره و فلان...
یه همچین حسی بهم دست داده
یهو به هرکی میگم بیام میگه نه :))
امروزم نرفتم،فردا هم نمیرم
حس بدیه.زیادی بد
___
چقد بده که باید برای بدست آوردن آدما نقش بازی کنی
فلانی از اینجور آدما خوشش میاد
به فلانی ،فلان شخصیت رو نشون بدی خوشش نمیاد....
همه ش بازیه
کاش میشد صادق تر بود
___
امروز حال ب که تبریزه خوب نبود.یه مشکل بزرگ براش پیش اومده.خدا کنه زود حل بشه
میفهمم حالش چقد میتونه بد باشه و بد بود.
خدایا کمکش کن
___
به شدت خیلی خیلی زیادی از ف خوشم اومده
یعنی هرجور نگا میکنم دوسش دارم :)))))
___
دوس داشتن هم مسخره شده.من چقد تنها شدم
اگه سوپرنچرال و کتاب و اینجا نبود (و قطعا جمعیت) هیچی نداشتم
شاید هیچی ندارم
ولی زنده م هنوز