خیلی بهتر از اون چیزی که فکرشو میکردم پریروز دوستای دانشگاه آزادم از تهران اومدن مقصدشون مشهد بود و سر راه قرار گذاشته بودن بیان دامغان
خیلی دلم براشون تنگ شده بود خوشگل2 مامان شده بود و منتظر نی نیشون بود با چشم سبزه! بقیه هم مثل همیشه شوخ و مهربون باهام بودن! کلی گشتیم بهم میگفتن خیلی سبزه شدم اما چشمام درشت تر شد! کلی خوندیم و مسخره بازی در آوردیم راستش منم خجالتم ریخته بود و شروع کردم بی هوا خوندن شعرای مسخره ای که تو دبیرستان میخوندم ماشین مشتی مندلی و چند تا آهنگ که جنبه مسخره بازی دارن تا قشنگ بودن!!
آخر با کلی ناراحتی من رفتن مشهد و خدا میدونه کی میبینمشون باز!
دیروز هم که خیلی خوب بود! مهمون داشتیم و بعداز ظهر هم با چشم درشت رفتیم گشتیم کلی خوش گذشت من ی عالمه بستنی و شیرینی تلخ خوردم تقریباً داشتم میترکیدم!
آقاموشه! خب گفتم که دلم براش تنگ نشده!
اما عجیب دلم میخواد بدونم در چه حالی ن بخاطر نبودن من ها ن منظورم خودشه! خودش حالش خوبه؟ همه چیز براش روبراه هست؟ خب دروغ چرا خیلی دوست دارم بدونم رابطه ش با خوشگل چجوریه؟ اما اصل میخوام اول بدونم حال خودش چطوره!
راستش امروز بهش پیام دادم حتی که بپرسم ازش اما جوابم نداد! میدونستم جواب نمیده اما من همیشه امتحان میکنم شانسمو!
وقتی بلاکم کرد ینی تموم! دیگه تموم! اما من میخواستم فقط بپرسم خوبید؟ همین! ن علاقه ای به درست کردن رابطه دارم ن دلم تنگ شده! فقط میخوام بدونم خوبه حالش؟
خیلی هم نامرده اگر جواب خوشگل داد اما منی که ادعای... جوابمو نداد! خیلی زیاد!
اما بازم روزگارش خوش باشه