صبح آدینه به خیر
صبح آدینه به خیر
از دو هفته پیش یقه شو گرفته بودم که باید یه ساعت باهم بریم بیرون رانندگی کنم. امروز رفتیم کجا؟ میدون تره بار!!! توووپ بودم ... توووپ!
حالا مگه رانندگی اینقدر مهمه ؟ نه که نیست ولی واسه من بود... حالا مثلا میدونم اگه بشینم پا فوتوشاپ راحت از پسش بر میام ولی تو رانندگی به بن بست ذهنی رسیده بودم.
+ من از نزدیکانم هیچی نخواستم .این بده. بده وقتی از کسی یک انتظاری داری ولی اون براوردش نمیکنه و تو هم هیچی نمیگی ... و ناراحتم میشی !
باید بخوای، هر انتظاری از کسی داری باید بهش بگی، حتی بدیهی ترینش رو ...میدونم خیلی بهتره که طرف خودش بفهمه وظایفشو و انتظاراتت رو براورده کنه، ولی خب آدمها الان خودشون خیلی درگیرن و کمتر به بقیه فکر میکنن...واسه همین یادآوری مستقیم و غیر مستقیم 100 درصد لازمه.
از دیروز خفتش کرده بودم که باید از تایم استراحت جمعه ات بزنی به خاطر من و یه ساعت منو ببری بیرون! این "باید" از کجا میاد؟ از اینجا که بابامون یکیه ، مامانمونم یکی ... شکرالله به خاطر این نقاط مشترکی که با تو دارم.
هرچی که داریم جوووووووره! واسه چند تا دیووونه ...