بدین سبب فردا به قصد خرید مانتویی سنگین رنگین و ساده و راحت، مناسب دانشگاه، به سوی شهر رهسپار میشم
اینکه میگم شهر دیگه اصطلاح شده برا ما عادیه
ولی خب برا شما بگم که دانشگاهمون خارج شهره. ما هم درصد و سهم زیادی از لحظات بیداری مون اونجا میگذره و چشممون به جمال شهر روشن نمیشه. فقط تو تاریکی پاورچین پاورچین از حاشیه اش رد میشیم میریم تو خونه هامون طوری که کسی رو بیدار نکنیم.
اینطوریه که جمله ی "فردا میخوام برم شهر" معنا پیدا میکنه.
حالا گذشته از این موضوعات، نیز بماند که حقوق رو ریختن ولی ۴۰۰ هزار تومن ناقابل بیشتر عایدمون نیست و من با جدیت تمام از پدر گرامی دعوت میکنم لقب نایب ضامن آهو رو بپذیره
وگرنه چه حکمت و منطقی میتونه پشت اینهمه پول قرض دادن و بذل و بخشش مادیات و معنویات یک خانواده باشه
به هر صورت حقوق بنده سر جاشه و فی الحال میتونم تا وقتی که بدهکاران این خانوار کاسه ی روزی مون رو پر کنن از جیب اینجانب پول مانتویی که نمیدونم پیدا میکنم یا نه بپردازم تا بعد ببینیم چی میشه
با اینکه تعداد مانتوهام بالاست ولی باید عرض کنم من خلاف انتظار آدم قانعی هستم و اولین باره که خارج از موعد قصد بر تهیه ی مانتو کردم
موعد برابر است با نوروز و بوی ماه مهر
حالا یه امسال نیمه شعبان رو هم بذاریم تو موعد ها واسه تنوع و رضایت مسلمین عالم
خدایا به امید تو