وقتی سطح رضایتمون از چیزی که الان هستیم کاهش پیدا میکنه یعنی داریم حس میکنیم یه جاهایی عقب رفتیم. گاهی انگار بعضی چیزامونو فلج کرده باشن حس میکنیم دیگه توانایی انجام دادنشون رو نداریم. حس میکنم، حس میکردم، تکه هایی ازم گم شده، کم شدم، چیزی از دست دادم. گاهی انگار داری سقوط میکنی. فکر میکنی بال هات از کار افتاده شده فکر میکنی شکستن. ولی همش توهمه.
برگشتم و عکسای قدیمی رو نگاه کردم. روزایی که گذشته. روزایی که شاید انقدر درگیر نبودم. راحت تر زندگی میکردم و حال و هوای دیگه ای داشتم.
نمیدونم چی بگم
ولی دوباره فهمیدم که هرچی باشه، من همونم.
دلم خیلی تنگ شده بود برا روزای راحت
دلم خیلی تنگ شده بود برا خودم
برای اینکه به جای کلی فکر و درگیری و دغدغه
به جای سرزنش و سرکوب
یه نگاه مهربونی به خودم بکنم و
به خودم اطمینان بدم که هنوز هستم
دلم برای نگاه مهربون خودم تنگ شده بود
نگام کن دختر دادا
شاعر می فرمایه:
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه
دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |