خرابی اعصاب
خرابی اعصاب
بعد از گذشت چندین روز از زمانی که بدجور به a پریده بودم دیشب یهویی پی ام داد... در حالی که من تصور میکردم بهم علاقمند شده، شوخی شوخی منو شست و پهنم کرد روی بند رخت که برای خودم(بحال خودم) تاب بخورم و متاسف باشم.
آخر سرم کلی معذرت خواهی کرد و گفت هرکاری بگی میکنم که ناراحتیت از دلت دربیاد... ولی حس میکردم باز داره شوخی میکنه و مسخره میکنه.
گفتم بخشیدمت و اشکالی نداره و بیخیال... ولی در اصل خیلی دلم گرفت... بروز ندادم... الانم منتظرم بلکه a بیاد سرصحبت و باز کنه و معجزه بشه و بگه عاشقمه.
فردا هم باز کلاس دارم... حوصله درس مرس اصلا ندارم. فقط حرص میخورم از دستشون... استاد(!!!) هم باهاش قهرم. کلی فحشش دادم این چندوقته... من بلد نیستم و اون باید فحش بخوره
اگر دیدم زیادیی اوضاع خیطه فوقش درسش رو حذف میکنم... خدایا چ غلطی کنم که بلد نیستم واقعا از نظر شخص خودم لیاقته پاس شدن ندارم. از نظر عملی هیچی بلد نیستم.
حتی با اینکه کدهای بازیابی تصویر رو پیدا کردم بلد نیستم چطور باید اجرا بشن. واقعا دیگه چقد باید استاد فحش بخوره؟؟؟ چقد فحشش بدم اون بیچاره رو که هیچ تقصیریی هم نداره
امروز تا نصف کلاس رو با چشم غره نگاش میکردم... حس میکردم متوجه شده... اصولا باهوشه توی این موارد... از این توهم توجه هم حالم بهم میخوره نمیدونم واقعیته یا خیال میکنم که توجه میکنه.
البته استادو دلم میخواد آتیشش بزنم با اون تیپ زاقارتش... آخه حیف نیست اینطوریی میگردی عزیزم البته همون بهتر اینطوریی بگردی وگرنه میدزدنت.
امروز به یکی از همکلاسیام که زمان کارشناسی هم باهم بودیم گفتم که m پروژه رو برام انجام نداده... اونم خیلی ناراحت شد گفت واقعا باید برات انجام میداد و اینطوریی برخورد نمیکرد
باید اون دوتا ارائه کوفتیو هم آماده کنم. خیلی بی دل و دماغم... خیلی بی عرضم... خیلی ناراحتم...
خوده استاد اون سیستم بازیابی تصاویر رو داره... من پیشنهاد دادم به دوستام که لب تابش رو بدزدیم و خلاص