283
283
آدمی که کار نکند، به انواعِ خطاها گرفتار می شود. مشت مشت موجِ منفی را قلپی قورت می دهد و همش هم دوست دارد بکوبد به سر خودش بخاطرِ چیزی که نمی داند چیست. همانی که چسبیده به گلویش و دارد از زندگی نکردن، خفه اش می کند. همانی که آدمی که کار می کند، کمتر تجربه اش می کند. آدمی که کار نکند، حالش بد است. من، دیروز و امروز، حالم خوب بود. چون داشتم کار می کردم. با رئیس جمهورِ آمریکا ملاقات نداشتم. فقط داشتم یک ابرِ سپیدِ نسبتاً بزرگ برای زن برادرم درست می کردم. برای بچه ی او و برادرم. بچه ای که منتظریم دعوتِ خداوندِ جان را برای مأموریتِ روی زمین، قبول کند. آدمی که کار نکند، شدن را نمی فهمد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |