رفتن رسیدن است
رفتن رسیدن است
بازم مرحبا به قیصر و شعر قیصر. خلاصه اینکه عشق است قیصر...
مـوجـیم و وصـل ما ، از خـود بـریدن اسـت
سـاحل بـهانه ای اسـت ، رفـتن رسـیدن اسـت
تـا شـعله در سـریـم ، پـروانـۀ اخگریـم
شـمعیم و اشک ما ، در خود چکیـدن اسـت
مـا مـرغ بی پـریم ، از فـوج دیگریم
پـرواز بـال مـا ، در خـون تـپیـدن اسـت
پـر می کـشیـم و بـال ، بـر پـرده ی خـیال
اعـجاز ذوق مـا ، در پـر کـشیـدن اسـت
مـا هـیـچ نـیستیم ، جز سـایه ای ز خـویـش
آیـیـن آیـنـه ، خـود را نـدیـدن اسـت
گـفتی مـرا بـخوان ، خـوانـدیم و خـامـُشی
پـاسخ هـمین تـو را ، تـنها شـنیـدن اسـت
بی درد و بی غـم است ، چـیدن رسیده را
خـامیم و درد مـا ، از کـال چـیدن اسـت
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |