- سارا من بعضی وقتا میخوام واست اسمس بدم میترسم مامانت بخونه :(
- آره اتفاقن میخونه. مثلن دیشب که گفته بودی «ریدی عزیزم؟» ها؟ اونو خوند!
- یا ابلفضل بدبخ شدم :O آبروی نداشته م برباد رفت :((((
- هاهاهاها :)) من تو هال بودم یهو دیدم بلند بلند میخنده صدام زد گفت بیا ببین چی میگه نرگس :)) بیخیال بابا مامانم از خودمونه. ولی مامان تو از خودمون نیست :| حواست باشه یه وقت نبینه اسمسامو!
- اوووه اون که دیگه فهمیده تو چه آدمی هستی. راحت باش عزیزم.
:|
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |