کی میشه من از دستت راحت شم؟!
کی میشه من از دستت راحت شم؟!
گفتم روزه میگیرم اما درسمم میخونم. قرار نشد گند بزنم تو یه ماه آخرم! قرار بود شبا بیدار بمونم و روزا بخوابم که نخوام با گرسنگی درس بخونم و برای تک تک ساعتای بعد افطار تا سحر و از سحر تا ظهر برنامه داشتم. از همون پارسال.
یه دبیر شیمی داریم، یه مرد 35-36 ساله. یه بار سرکلاسش بحث همین شد. بچه ها میگفتن خدا میفهمه ما کنکور داریم خب! میبخشه! (چرا بعضی وقتا اینقدر راحت جای خدا تصمیم میگیریم؟!). آقای دبیرِ شیمی گفت: اگه حتا یه رکعت نمازتونو به خاطر کنکور به تاخیر بندازین، بدونین ضرر کردین.
هیچکدوم از دوستای من امسال روزه نمیگیرن و همه ی بزرگترا (خونواده و فامیل) به شدت نکوهشم میکنن که نمیخواد روزه بگیری بابا :| با همه ی این اوصاف من راجب روزه گرفتن مردد نشدم، فقط یکم نگران شدم. دیروز این موضوعو به آقای نون هم گفتم. اونم همینو پیشنهاد داد و یکم با جزئیات بیشتر برام توضیح داد که باید چیکار کنم. (گفت «فقط باید تو یه هفته ی بین عید فطر و کنکور سریع برگردیم به حالت دیفالت و چاره ش اینه که عید فطرو کلاً بخوابی D: یعنی کلِ 24 ساعتشو. که البته کار سختی هم نیست :/» از کجا فهمیده بود؟ :|)
خب؟ امروز به نرگس میگم قراره چیکار کنم و میگه من که شرط میبندم امسال دوسه تاشو میگیری و بعدش بیخیال میشی :/ |: |: من واسه کم کردن رویِ این بشرم که شده همه شو میگیرم :|