بعد دوران خیلی خوبی داشتیم تا یه دو هفته میگفتی خستم و حال صحبت ندارم،هی بهت میگفتم خب چیه،کات میخوای بکنی یا نه،گفتی فعلا قهرم و اخر بلاک کردی با یه دنیا سوال بی جواب،که بعد عید فهمیدم کلا رفتی و داغووون شدم بعدش گفتی تو اصلا تو رفیق من نیستی و من تا خونه تو ماشین گریه میکردم و بند نمیومد اشکام..تا حالت گیجی داشتم دوباره نمیدونم سرچی برگشتی ..برگشتی و دیدم میگی با امیر رفتم بیرون بغلم میکرد یکم احساس غیرت تو من ندیدی ...این دردای من بود
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |