باز هم این دلتنگی ها می اید و میرود..همیشه میدونستم زیاد نزدیک بشم از دستت میدهم،ولی کاش اون اشک های اون چشمای سیاهت نبود و میتونستم دوای زخمای تنهاییات باشم،هر چند که دیگه خیالم راحته ادم تنهاییاتو بعد من پیدا کردی و به ناکجا اباد دایورت شدم..تو کجایی که اغوشت ارامش دهد بر این تن بی روح و خسته
ولی خوشحالم بودم با تموم وجودم،خواستیم با اون گریه هایت
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |