از اولین باری که سر یه پسر دیگه باهام دعوا کردی مجبور شدم حرف دلمو بزنم تا یه روز تو اوج خوشبختی امدی گفتی میشه دیگه ما باهم نباشیم یه هفته غذا و خواب نداشتم تا عید لعنتی تموم بشه تا ببینمت که یه هفته نشد گفتی با امیرم..تا دستتو گرفتن کنار دریا و اووووج خوشبختیم تا اتوبوس برگشت و دوست شدن با دوست دانشگاهیم تا اون لحظه گفتن بذار من و اون یکم اب خوش تا گلومون پایین بره و دیدنتون تو خواب ..
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |