99
99
ساعت هفت ، طبق معمول هميشه ، آلارم رو اعصاب به صدا درمى آيد و طبق شواهد موجود (نور شديدا پخش شده از پنجره ى اتاق!!!) بايد از جاى گرم و نرمم بلند شوم ... بدون اينكه چشمم را باز كنم ، دستم را روى صفحه ى گوشى ميكشم تا صدايش خفه شود! هميشه با صبح زود از خواب بلند شدن مشكل داشتم ! و آهنگى كه ميشد آلارم مخصوص زنگ صبح ، ميشد منفور ترين صداى دنيا برايم :))
چشمم را باز ميكنم و ميبينم ، به به ! نيم ساعتى خوابم رفته ... به سختى و زحمت تمام ، از زير پتو بيرون مى آيم ... روتختى ام را ميكشم و بالشت ها و كوسن هاى روى تختم را مرتب ميكنم ! كتاب هايم را برميدارم و لباس هايم را آماده ميكنم ، جلوى آينه ميروم و به موهاى شاخ و نامرتبم شكلكى در مى آورم ! چقدر صبح ها خنده دار ميشود سر و ظاهرم! به سمت حمام ميروم ، بلكه آب سرد كمى سرحالم بياورد ...! زير قطرات آب سرد ، مانند جنينى در شكم مادرش چمپاتمه ميزنم و استرس روزهاى آينده ، بازهم تپش قلبم را بالا برده ! قطره هاى آب روى پشتم سر ميخورند ... و انگار مسابقه گذاشته اند ... قطره هاى آب هم براى گذر از من مسابقه گذاشته اند ...
بلند ميشوم و از كابين دوش بيرون مى آيم و حوله ى رنگ و وارنگم- كه هديه است و بدجورى دوستش دارم- را ميپوشم...
چقدر اين روزها دلم ميخواهد كسى بيايد كه فقط دوستم داشته باشد ! بى آنكه من سرسوزنى علاقه اى به او داشته باشم !
دوست داشتن ، حتى اگر دو طرفه باشد ، سخت است ...
اين روزها هم سخت شده ام و هم زبانم بدجورى تلخ شده !
آدم ها بدجورى سخت و سنگم كرده اند ...
اين روزها عجيب خسته ام !
چشمم را باز ميكنم و ميبينم ، به به ! نيم ساعتى خوابم رفته ... به سختى و زحمت تمام ، از زير پتو بيرون مى آيم ... روتختى ام را ميكشم و بالشت ها و كوسن هاى روى تختم را مرتب ميكنم ! كتاب هايم را برميدارم و لباس هايم را آماده ميكنم ، جلوى آينه ميروم و به موهاى شاخ و نامرتبم شكلكى در مى آورم ! چقدر صبح ها خنده دار ميشود سر و ظاهرم! به سمت حمام ميروم ، بلكه آب سرد كمى سرحالم بياورد ...! زير قطرات آب سرد ، مانند جنينى در شكم مادرش چمپاتمه ميزنم و استرس روزهاى آينده ، بازهم تپش قلبم را بالا برده ! قطره هاى آب روى پشتم سر ميخورند ... و انگار مسابقه گذاشته اند ... قطره هاى آب هم براى گذر از من مسابقه گذاشته اند ...
بلند ميشوم و از كابين دوش بيرون مى آيم و حوله ى رنگ و وارنگم- كه هديه است و بدجورى دوستش دارم- را ميپوشم...
چقدر اين روزها دلم ميخواهد كسى بيايد كه فقط دوستم داشته باشد ! بى آنكه من سرسوزنى علاقه اى به او داشته باشم !
دوست داشتن ، حتى اگر دو طرفه باشد ، سخت است ...
اين روزها هم سخت شده ام و هم زبانم بدجورى تلخ شده !
آدم ها بدجورى سخت و سنگم كرده اند ...
اين روزها عجيب خسته ام !
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |