91
91
امتحان هايش شروع شده ، امان از اين دهه هشتادى ها ! از كلاس سوم دبستان ، معلم خصوصى دارد ... خيلى باهوش است اما دقت و تمركزش بدجورى كم است !
معلمش را راهى ميكنم كه برود ، قيافه اش در هم است ... وقتى در را ميبندم ، با عصبانيت و لجبازى ميدود سمت اتاق و در را به هم ميكوبد! در تمام بدنم حس كوفتگى دارم و چشمهايم از خستگى و كمبود خواب ، ميسوزد ! نفس عميقى ميكشم و سعى ميكنم آرام با او برخورد كنم ! پسرك مو مشكى اى كه ديوانه وار دوستش دارم ! صورت قرمز از عصبانيتش را ميبوسم و با داد ميگويد : بايد ٤٠ تا تمرين بنويسم! برو بيروووون ! من ناهار نميخورم ! اصلا نمى خواهم! حرف هيچكس را هم گوش نمى كنم !
به چشم هايش كه بدجورى شبيه چشم هاى پدرم است و هميشه برايم جاى سوال است ، كه چطور اينقدر چشمانش براق و مشكى است ، نگاه ميكنم ! از اشك تر شده اما سعى ميكند گريه نكند !
با جانم و عمرم راضى اش ميكنم ناهار بخورد ...
حالا كه اين متن را تايپ ميكنم ، پشت ميز ناهارخورى نشسته و دولپى خورشت بادمجان و سالادش را ميخورد و انگار نه انگار چند دقيقه پيش ، چه به روز اعصاب من و خودش آورده !
چقدر دنياى بچه ها ، پاك و بى آلايش است ... چقدر زود فراموش ميكند ...
چقدر من اين پسرك چشم مشكى لجباز را دوست دارم ...
#خواهرانه
معلمش را راهى ميكنم كه برود ، قيافه اش در هم است ... وقتى در را ميبندم ، با عصبانيت و لجبازى ميدود سمت اتاق و در را به هم ميكوبد! در تمام بدنم حس كوفتگى دارم و چشمهايم از خستگى و كمبود خواب ، ميسوزد ! نفس عميقى ميكشم و سعى ميكنم آرام با او برخورد كنم ! پسرك مو مشكى اى كه ديوانه وار دوستش دارم ! صورت قرمز از عصبانيتش را ميبوسم و با داد ميگويد : بايد ٤٠ تا تمرين بنويسم! برو بيروووون ! من ناهار نميخورم ! اصلا نمى خواهم! حرف هيچكس را هم گوش نمى كنم !
به چشم هايش كه بدجورى شبيه چشم هاى پدرم است و هميشه برايم جاى سوال است ، كه چطور اينقدر چشمانش براق و مشكى است ، نگاه ميكنم ! از اشك تر شده اما سعى ميكند گريه نكند !
با جانم و عمرم راضى اش ميكنم ناهار بخورد ...
حالا كه اين متن را تايپ ميكنم ، پشت ميز ناهارخورى نشسته و دولپى خورشت بادمجان و سالادش را ميخورد و انگار نه انگار چند دقيقه پيش ، چه به روز اعصاب من و خودش آورده !
چقدر دنياى بچه ها ، پاك و بى آلايش است ... چقدر زود فراموش ميكند ...
چقدر من اين پسرك چشم مشكى لجباز را دوست دارم ...
#خواهرانه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |