نامه به بابابزرگ
نامه به بابابزرگ
نامه به بابا بزرگ علی اکبر !!!
.......................
ترموستات ( پروستات )
...................
با با بزرگ علی اکبر
.....
هیچ وقت یادم نمیاد مریض شده باشی .
یه وقتایی که سرت درد می گرفت ماجو گوهر یه چار گرده می زیخت تو یه نعلبکی چای
با انگشت کوچکش او نو به هم می زد و تو باتکه نبات می خوردی .
خوب خوب می شدی .
بعضی وقت ها گل گاو زبون و سنبل الطیب و عناب و سه پستون می جوشوند و تو می خوردی
گاهی وقتا هم ترنجبین و شیر خشت و نشاسته .
دکتر متخصص تو ما جو گوهر بود .
..........................
تخصص ماجو گوهر چند بار به درد منم خورد .یه بار تو خونه سرمحله شاید 5 ساله بودم و طبق معمول شیطون و فضول و کییوز .
یه چوب بلند داشتم که می ذاشتم بین پاهام و مثل بچه ها روی زمین می کشیدم و صدای ماشین یا موتور در می اوردم .
روی دیوار همسایه یه سوراخ بود که چند زنبور می رفتن توی سوراخ و می اومدن بیرون .
چوب را چپوندم تو سوراخ و چشمت روز بد نبینه .صد ها زنبور اومد بیرون و تا خواستم فرار کنم چند تاس به سر
ماشین کرده و کچل من و چند تاش به صورتم نیش زدند .
رفتم خونه و از درد داد و فریاد .ماجو گوهر فوری از خونه زد بیرون و بعد از چند دقیقه از خونه علی محمد حسن
یه بغل برگ انجیر اورد .
منو که از درد نعره می زدم خوابوند و با فرخ زن همسادهمون شیره برگ ها را مالید جای نیش زنبور ها
کم کم اروم شدم و به خواب رفتم .بعد از ساعتی که بیدار شدم رفتم راس اینه .
هم خنده ام گرفت و هم ترسیدم .سر و کله باد کرده و یه طرف صورت مثل یه انار بزرگ باد کرده ولی طرف دیگه همون پوست سیاه زرد رنگ سیاه سوخته .و کله ام مثل کوه و دره های خمب دره .
شکل همه چی بودم غیر از ادمیزاد !!!!
تا چند روز بعد که شدم مثل یه ادم
....................
یه بار هم طبق معمول سنواتی رقته بودیم شازده قاسم اران اون روز و شازده قاسم بیدگل فعلی !!!!!
شب تو ایوون خوابیده بودیم که با درد شدید گوش بیدار شدم .از درد گریه می کردم .ماجو گوهر گفت که مورچه رفته تو گوشت .
یه زن باید با سینه اش شیر بریزه تو گوشت تا مورچه خفه بشه .
تو زوار هایه زن بود که یه بچه شیر خواره داشت و همیشه سینه زن تو دهانش بود و تا سینه را بیرون می اورد
عر عر بچه به اسمون می رفت .
ماجو دستم را گرفت و بین زوار ها که خواب بودند پیداش کرد و اونم نوک سینه را گذاشت تو گوشم و پر از شیر کرد گوشم را و خوابید .
چند دقیقه کشید مورچه خفه شد و من من اسوده شدم .
.........................
بابا بزرگ
تو چند تا بیماری داشتی که تا اخر عمر ازش خبر نداشتی .
تو اصلا رنگ دوا ودر مون را ندیدی و خوش به حالت .و گر نه باید هر چی دنبال خرت می دویدی بدی به از مایشگاه . و دکتر متخصص و ام ار ای و پاتو لوزی و .....
.................
بابا بزرگ
تو یه عمر مرض قند داشتی و نفهمیدی خوش به حالت .یادت هست دم به ساعت اب می خوردی و همیشه می گفتی تشنه ام .
یادت هس همیشه می گفتی گشنم هس و نون اب می کشیدی و با ماست می خوردی .
و هیچ وقت چاق نمی شدی .
اگه حالا بود باید را به را می رفتی ازمایش و روزی چند تا بن کلامید و متفورمین بعد هم که قزص ها افاقه نمی کرد باید انسولین می زدی روزی چند بار و خیلی ها در اخر کار به این مرض کلیه از دست میدن و قلب که باید فک و فامیل دنبال دل و قلوه براشون بگردن اخر عمری و خدا می دونه قیمت یه دست دل و قلوه ادمیزاد سر به فلک می زنه !!!!1.و بقیه زندگیت با کوفت می شد و دیگه دلت نمی چشبید که یه حب قند بخوری یا مثل ادم یه قاچ خربزه .
ولی یادم هست تا اخرین سال عمرت روزی یه خربزه یه منی اقا نبات دشت مسعود اباد را می خوردی و ته اونو هم اب تراش می کردی .و به هر چه دیابت نوع یک و دو هست می خندیدی !!!!
...........................
پروستات
.....................
با با بزرگ
.........
یه بیماری دیگه داشتی که ازش تا اخر عمر خبر دار نشدی اونم بیماری پروستات بود .
این بیماری اسم قشنگی داره ولی پدر ادم را در میاره .
کارش مثل (تر موستات )ماشین هست مقدار خروجی ادرار را در مرد تنظیم می کنه و فشار اونو .
حالا اگه این مجرا چیزی توش رسوب کنه و تنگ بشه اول عزاست و ادرار از حالت ابشاری به قطره ای تبدیل میشه .
.......................
بابا بزرگ
دلت اب میشه یه ادرار درست و حسابی بکنی و دم به ساعت هر دفعه چند قطره .
یادت هست با هم که می رفتیم صحرا چند بار وسط راه می نشستی و پاچه تمبون مشگی را ور می مالیدی و منکراتی را در می اوردی و چند قطره ادرار و با یه کلوخ پاک می کردی و دوباره چند دقیقه بعد.با این مرض که نمی دونستی چی هست سر کردی و رفتی .
..................
بابا بزرگ
اگه حالا این مرض را داشتی ماجو گوهر مجبورت می کرد بری پیش متخصص این فقره مرض .
یه دکتر متخصص این کار هست تو کاشون اسمش را بعدا میگم بهت .
..............
اول از همه باید نوبت بگیزی چند روز قبل و دفترچه بیمه ات هم که فقط یه کاغذ یاد داشت هست براشون و باید 30 هزار تومن پول بی زبان بدی .
نوبتت که شد اتفاقا یه دکتر خوش اخلاقی است بر عکس اسم فامیلی اون که یاد قدیم ها را میده دکتر جوان و خوش برحوردی است .
اول از خودت می پرسه چه درد و مرضی داری خوب که براش گفتی
میگه بخواب روی تخت .
و اسفل السافلینت را در ار .
........................
از خجالت اب میشی با با بزرگ .
چیزی که تو شب تاریک خجالت می کشیدی نشون ماجو گوهر بدی
حالا تو روز روشن باید نشون دکتر بدی .
کاش به همین جا تموم می شد .دکتر یه دستکش دست می کنه و این عضو منکراتی را تمام زیر و بالا و سوراخ سمبه هاش را دست می کشه و زورش می کنه و معاینه می کنه .
داری از خجالت می میری که یه خانم منشی در می زنه و میاد تو گوشی تلفن را میده به دکتر که از بیمارستان کار فوری با تو دارند .و منتظر می مونه دکتر چی بگه
یه دست دکتر عضو منکراتی تو و یه دستش گوشی
.....................
ارزو می کردی اصلا چیزی نمی داشتی که اینجور گیر بیفتی و این جور معاینه بشی .
....................
بابا بزرگ
دکتر یه نامه می نویسه برای بیمارستان میلاد برو ام . ار .ای
میری اونجا خداتومن پول ازت می گیرن و بعد از چند ساعت می فرستندت تو یه کوره !!!!
داخل کوزه که میشی یاد شب اول قبر می افتی و نکیر و منکر
بعد از چند دقیقه می ایی بیرون و چند عکس دستت می دن .
روز دیگه دو باره می ری دکتر .یه پیر مرد اونجا تو نوبت نشسته
خیلی حرف می زنه .با دیدن تو میگه تو هم(ترموستات )
داری.خنده می کنی و میگی هنوز نمی دونم و از علایم اون میگه
و می فهمی که بله تمام این علایم را داری .
.....................
دکتر عکس ها را می بینه و جند تا اصطلاح خارجکی میگه و میگه برو میلاد
یه عمل کوچک می کنم باید بره پاتولوزی نمونه اش .یه تیکه از منکراتی زا بز میداره و می فرسته ازمایشگاه .
خلاصه بعد از عمل جواب نا مساعد است و ناجور .
میگه یه بار دیگه نمونه را ببر تهران و دوباره همون جواب.
....................
بابابزرگ
قید همه چیز را می زنی و یه سالی دکتر رفتن را ترک می کنی ولی بدتر میشی .
بر حسب اتفاق یه دکتر تو یه شهر دیگه که متخصص این کاره می بردت تهران تو یه بیمارستان خصوصی .
دو باره همون ام ار ای و همون کوره و دوباره ازمایش پاتو لوژی و جواب بدتر
جوری به مرگ می خوابونندت که به تب راضی میشی .
و هر دفعه برای ازمایش یه تیکه از اون عضو را می برن برات
اگه وضع این جور پیش بره دیگه چیزی ازش نمی مونه و ماجو گوهر با لنگه کفش ازت پذیرایی می کنه .
..................
بابا بزرگ
دعا کن وگرنه یا باید بری شیمی درمانی و بعد از مدتی کچل شدن و از شکل ادمیزاد افتادن بری محمد هلال .
یا اگه شانس بیاری نصف بیشتر عضو مربوطه را با جراحی بکنند و بندازند پیش گربه !!!
......................
با با بزرگ
چه شانسی اوردی و مردی و گرنه می دیدی از قبل این عضو منکراتی چمد نفر نون می خورن !!!
دکتر .ازمایشگاه .بیمازستان .عکس برداری .و ......
....................
بابا بزرگ