این کاری که دستمه خیلی سخته. از این جور کارای کامپیوتری که باید باهاش مدام ور بری تا درست از آب در بیاد، خوشم نمی آد.
از بعدازظهر تا حالام رو گرفته ولی مابین اش یه پا ست ای سبز یجات درست کردم، اونم بعد مدت ها آشپزی نکردن. خیلی هم خوب از آب در اومد. برای این که مزه ها قاطی نشه، زیاد مواد بهش اضافه نمی کنم. مثلاً لازم نیست ذرت و فلفل دلمه ای توش باشه حتماً.
ج س ی، حالش خیلی بهتر شده. خیلی شیرین و نازن ینه. برای خودش مث یه پادشاه لم می ده رو مبل، با توپ بازی می کنه، کوکو و مرغ و ماست می خوره و بدنش رو کش و قوس می ده. ولی هنوز انژ یو کت بهش وصله و تا یه هفته دیگه باید آنت یبیوتیک و قطره چشم مصرف کنه.
داشتم فک می کردم که کار پرستارا چه شیرین و لذت بخشه. خوب شدن یه بیمار رو مرحله به مرحله به چشم می بینن. پانسمان عوض می کنن، دارو بهشون می دن، آمپول می زنن.....خیلی شغل قشنگیه. خیلی زیاد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |