سوره 58 و تفسیر و فضیلت آن
سوره 58 و تفسیر و فضیلت آن
سوره 58:
سورة المجادله :َ
مولف ومفسر : آذر سلگی
بسم الله الرحمن الرحیم
قَد سََمِعَ اللهُ قَولَ ألَّتی تُجَدِلُکَ فِی زَوجِهَا وَتَشتَکِی إلَی اللهِ وَالله ُ یَسمَعُ تَحَاوُرَ کُمَآ إنَّ اللهَ سَمیعُ
بَصیرُ (1) ألَّذینَ یُظَهِروُنَ مِنکُم مِنَ نِسَآئِهِم مَّا هُنَّ إُمَّهَتِهِم إنَّ آُمَّهَتُهُم إلَّآ ألتی وَلَدنَهُم وَإنَّهُم
لَیَقُولُونَ مُنکَرآٌ مِّنَ ألقَولِ وَزُورٌا وَإنَّ الله َ لَعَفُوُ غَفُورُ ُ (2) وَ ألَّذینَ یُظَهِرُونَ مِن نِسَآ ئِهم ثُمَّ
یُعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحریرُ رَقَبَةٍ مِّن قَبلِ أَن یَتَمَآسَّا ذَلِکُم تُوعَظُون بِهِ وَاللهُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبیرُ ُ (3)
فَمَن لَّم یَجِد فَصِیامُ شَهرینَ مُتتَا بِعینِ مِن قَبلِ أَن یَتَمآ سَّا فَمَن لَّم یَستَطِع فَإطعَامُ سِتّینَ مِسکینٌا
ذَلکَ لِتُومِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَتِلکَ حُدُود اللهِ وَللکفَرینَ عَذَآب ُ أَلیمُ (4) إنَّ ألَّذینَ یُحآدُّونَ الله
وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کمَا کُبِتَ ألَّذ ینَ مِن قَبلِهِم وَقَد أَنزَلنَآ ء َ ایَتِ بَیِّنَتٍ وَللکَفرینَ عَذَابُ ُ مُّهینُ ُ (5)
یَومَ یَبعَثُهُمُ الله ُ جَمیعاً فَیُنبِئهُمُ بِمَا عَمِلُوا أَحصَئهُ اللهُ وَ نَسُوهُ وَ الله ُ عَلَی کلُّ شَئ شَهیدُ (6)
ألَم تَرَ أَنَّ الله یَعلَمُ مَا فی ألسَّمَواتِ وَمَا فِی ألارضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجویَ ثَلَثةٍ إلَّا هُوَ رَآبِعهُمُ وَ
لَا خَمسَةِ إلَّا هُوَ سَُآدِسُهُم وَلا أدنَی مِن ذلِکَ وَلَا أکثَرَ إلَّا هُوَ مَعَهُم أَینَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنبئهُمُ بِمَا
عَمِلُوا یَومَ ألقِیمَةِ إنَّ الله ُ بِکُلِ شَئ عَلیمُ (7) ألَم تَرَ ألَی ألَّذینَ نُهُو عَنِ ألنَّجوَی ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا
نُهُوا عَنهُ وَیَتنَجَونَ بِالإثمِ وَألعُدوَنِ وَمَعصِتِ ألرَّسولِ وَإذَاجَآ ءوُکَ حَیَّوکَ بِمَا لَم یُحیّکَ بِهِ اللهُ
وَ یَقُولُونَ فِی أَنفُسِهِم لَولا یُعَذبُنَا آ الله ُ بِمَا نَقُولُ حَسبُهُم جَهَنَّمُ یَصلَونَهَا فَبِئسَ ألمَصیرُ (8)
یآَّ یُّهَا ألَّذینَ ءَامَنُوا إذَا تَنجَیتُم فَلَا تَتَنجَوا بِاإلاثّمِ وَألعُدوَانِ وَمَعصیَتِ ألرَّسولِ وَتَنَجَوا بِالبّرِ و
آلتَّقوی وَأتَّقوُ اللهَ ألَّذی إلَیهِ تُحشَروُن (9) إنَّمَا النَّجوَی مِن ألشَّیطَنِ لِیحزُنَ ألَّذینَ ءَ امَنُوا وَلَیس
بِضَآرّهِم شَیئاً إلَّا بإذنِ الله ِ وَعَلَی اللهِ فَلیَتوکَّل ألمُومنُونَ (10) یأَیُّهَا ألَّذینَ ءَ امَنُوا إذَا قِیلَ لَکُم
تَفَسَّحُوا فِی ألمَجلِسِ فَا فسَحُوا یَفسَح اللهُ لَکُم وَآذَا قیلَ آنشُزوُا یَرفَعِ اللهُ ألَّذینَ ءَ امَنُوا مِنکُم وَ
آلَّذینَ آُتُوا آألعِلمَ دَرجَتٍ وَاللهُ بِما تَعمَلُونَ خَبیرُ ُ (11) یَا یُّهَا ألَّذینَ ءَ امَنُوا إذَا نَجَیتُم ألرَّسولَ
فَقَدّمُوا بَینَ یَدی ّ نَجوَئکُم صَدَقَةٌ ذلِکَ خَیرُ ُ لَکُم وَ أَطهَرُو فَإن لّم لََّجِدُوا فَإنَّ الله َ غَفُورُ ُ رَّحیمُ
(12) ءَأَشفَقتُم أَن تُقَدّمُوا بَینَ یَدَی نَجوَئکُم صَدَقَتٍ فَإذ لَم تَفعَلُوا وَتَاب َا للهُ عَلَیکُم فَأ قیمُوا
الصَّلَوةَ وَءَ اتُِوا آلزَّکَوةَ وَ أَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیرُ ُ بِمَا تعمَلُونَ (13) أَلَم تَرَ إلَی
ألَّذینَ تَوَلَّوا قَومٌا غَضِب اللهُ عَلَیهِم مَّا هُم مِنکُم وَلَا مِنهُم وَیَحلِفُونَ عَلَ ألکَذبِ و هُم یعلَمُونَ
(14)أَعَدَّاللهُ لَهُم عَذَآبَا شَدیدٌا إنَّهُم سَآ ءَ مَا کَآنُوا یَعمَلُونَ (15) أتَّخَذُوا أَیمَنَهُم جُنَّةٌ فَصَدُّوا
عَن سَبیلِ أللهِ فَلَهُم عَذَابُ ُ مُّهینُ ُ (16) لَّن تُغنیَ عَنهُم أَموَلُهُم وَلَا أَولَدُهُِم مِّنَ الله ِ شَیئاٌ
آُولَئکَ أَصحَبُ ألنَّارهُم فیهَا خَلِدُون (17) یَومَ یَبعَثُهُم اللهُ جَمیعاٌ فَیَحلفُونَ لَهُ کَمَا یَحلِفُونَ
لَکُم وَیَحسَبُونَ أَنَّهُم عَلَی شَی ءِ أَلَآ إنَّهُم هُِمُ ألکَذبُونَ (18) أَستَحوذَ عَلَیهُم ألشَّیطَن فَأَنَسَئهُم
ذِکرَ اللهِ أُولَئکَ حِزبُ ألشَّیطَنِ أَلَآ إنَّ حِزبَ ألشَّیطَنِ هُمُ ألخَسِرُونَ (19) إنَّ ألَّذینَ یُحَآ دُّونَ الله
وَرَسُولَهُ أُولَئکَ فِی ألآَ ذَلّینَ (20) کَتَبَ اللهُ لَاغلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلی إنَّ اللهَ قَویُّ عَزیزُ ُ (21)لّآ
تَجِدُ قَوماٌ یُومنُونَ بِالله وَألیَومِ ألَآ خِر یُوَادُّونَ مَن حَآدَّ الله َ وَرَسُولَهُ وَلَو کَآنُوا ءَ ابَآ ءَهُم أَوبنَآء
هُُم أَوإخوَنَهُم أَوعَشیرَتَهُمُّ أُولَئکَ کَتَبَ فِی قُلُوبهمُ ألإ یمَنَ وَأَیَّد َهُم برُوحٍ مِنّهُ وَیُد خِلُهُم جَنَّتٍ
تَجری مُن تَحتِهَا ألانهَرُ خَلِدینَ فِیهَا رَضیَ الله ُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنُه إُولَئکَ حِزبُ الله ِ أَلَا إنَّ
حِزبَ الله ِ هُمُ المُفلِحُونَ (22)
تفسیر سوره 58:
این سوره طبق طبیعت سوره های مدنی بیشتر از احکام فقهی و نظام اجتماعی و روابط با
مسلمین و غیر مسلمین سخن می گوید و مجموع بحث های آن را می توان در سه بخش
خلاصه کرد.
1- در بخش اول سخن از حکم ظهار می گوید که در جاهلیت نوعی طلاق و جدایی دائمی
محسوب می شد واسلام آن را تعدیل کرد ودر مسیر صحیح قرار داد
2- در بخش دیگری یک سلسله دستور ها در بار ه آداب مجالست از جمله منع از نجوی (سخن در گوشی ) وهم چنین جا دادن به کسانی که تازه وارد مجلس می شوند
3- در آخرین بخش بحث گویا و مشروح و کوبنده ای در باره منافقان و آنها که ظاهرا
دم از اسلام می زدند و با دشمنان اسلام سر وسرّ داشتند مطرح کرده مسلمین راستین را
از ورود در حزب شیطان و منافق بر حذر می دارد و آنها را به رعایت حب فی الله وبغض
فی الله و ملحق شدن به حزب الله دعوت می کند
نامگذار سوره به نام مجادله به خاطرتعبیری است که در آیه نخستین آن آمده است
آیه 1= زنی از طایفه انصار به نام خوله که از طایفه خزرج و همسرش اوس بن صامت
بود در یک ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت و او که مرد تند خویی بود تصمیم بر
جدایی از او گرفت و گفت انت علی کطهر امی )) تو نسبت به من همچون مادر من هستی
و این در حقیقت نوعی از طلاق در زمان جاهلیت بود اما طلاقی بود که نه قابل بازگشت
بود ونه زن آزاد می شد که بتواند همسری برای خود برگزیند و این بد ترین حالتی بود که
برای یک زن شوهر دارممکن بود رخ دهد و چیزی نگذشت که مرد پشیمان شد زن
خدمت رسول الله آمد و ماجرا را چنین نقل کرد ای رسول الله همسرم زمانی مرا به
زوجیت خود بر گزید که جوان بودم و صاحب جمال و مال وثروت و فامیل . اموال من را
مصرف کرد حالاظهار کرد و پشیمان شده آیا راهی هست که ما به زندگی سابق باز گردیم
پیامبر فرمود تو براو حرام شده ای . زن پی در پی اصرارکرد و الحاح می کرد سرانجام
روبه درگاه الله آورد وعرض کرد الهی بیچارگی و نیاز وشدت حالم را به تو شکایت می
کنم الله فرمانی برپیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا . در این جا حال وحی به پیامبر
دست داد و چهار آیه آغاز این سوره بر او نازل شد که راه حل مشکل ظهار را به روشنی
نشان می دهد تفسیرظهار یک عمل زشت جاهلی . با توجه به آنچه در شان نزول گفته شد
تفسیر آیات نخستین سوره روشن است می فرماید الهی سخن زنی را که در باره شوهرش
به تو مراجعه کرده بود شنید و تقاضای او را اجابت کرد بعد می افزاید آن زن علاوه بر
این که با تو مجادله داشت به الله شکایت می کرد واز پیشگاهنش تقاضای حل مشکل
نمود این در حالی بود که الله گفتگوی شما و اصرارآن زن را در حل مشکلش می شنید و
الله شنوا وبیناست . آری الله آگاه از همه مسموعات ومبصرات است بی آنکه نیازی به
اعضای بینایی وشنوایی داشته باشد و همه جا حاضر وناظر است و همه چیز را می بیند
و هرسخنی را می شنود
آیه 2= سپس به سراغ بیان حکم ظهار می رود و به عنوان مقدمه ریشه این عقیده
خرافی را با جمله های کوتاه وقاطع در هم می کوبد و می فرماید کسانی از شما که نسبت
به همسرانشان ظهار می کنند و می گویند تو نسبت به من به منزله مادرم هستی . آنان
هرگز مادرانشان نیستند مادرانشان تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آورده اند. مادر و
فرزند بودن چیزی نیست که با سخن درست شود یک واقعیت عینی خارجی است که هرگز
از طریق بازی با الفاظ حاصل نمی شود و به دنبال آن می افزاید آنها سخنی زشت و باطل
می گویند مطابق این آیه ظهار عملی است حرام ومنکر و لی از آنجا که تکالیف الهی
اعمال گذشته را شامل نمی شود و از لحظه نزول حاکمیت دارد در پایان آیه میفرماید او
الله بخشنده و آمرزنده است هم می بخشد وهم می پوشاند بنا بر این اگر مسلمانی قبل از
نزول این آیات مرتکب این عمل شده نباید نگران باشد الله او را می بخشد اما به هر حال
مساله کفاره به قوت خود باقی است
آیه 3= ولی از آنجا که این سخن زشت وزننده چیزی نبود که ارنظر اسلام نادیده گرفته
شود لذا کفاره نسبتا سنگینی برای آن قرار داده تا از تکرارآن جلوگیری کند می فرماید
کسانی که همسران خود را ظهار می کنند بعد از گفته خود باز می گردند باید پیش از
آمیزش جنسی آنها با هم برده ای را آزاد کنند سپس می افزاید این دستوری است که به
آن اندرز داده می شوید گمان نکنید که چنین کفاره ای در مقابل ظهار کفاره سنگین و نا
متعادلی است زیرا این سبب اندرز و بیداری وتربیت نفوس شماست تا بتوانید خود را در
برابر این گونه کارهای زشت و حرام کنترل کنید اصولا تمام کفارات جنبه باز دارنده و
تربیتی دارد وای بسا کفاره هایی که جنبه مالی دارد تاثیرش از غالب تعزیرات که جنبه
بدنی دارد بیشتر است واز آنجا که ممکن است بعضی با بهانه هایی شانه از زیر بار کفاره
خالی کنند و بدون اینکه کفاره دهند با همسر خود بعد از ظهار آمیزش جنسی داشته باشند
درپایان آیه می افزاید الله به آنچه انجام می دهید آگاه است هم از ظهار آگاه است و هم از
ترک کفاره و هم از نیات شما
آیه 4= و نیز از آنجا که آزاد کردن یک برده برای همه مردم امکان پذیر نیست همان
گونه که درشان نزول آمد ونیز ممکن است انسان از نظر مالی قادر به آزاد کردن برده
باشد اما برده ای برای این کار پیدا نشود همان گونه که در عصر ما چنین است لذا جهانی
و جاودانگی بودن اسلام ایجاب می کند که در مرحله بعد جانشینی برای آزادی بردگان ذکر
شود به همین دلیل در آیه مورد بحث می فرماید : و کسی که توانایی آزاد کردن برده ای
نداشته باشد دو ماه پیاپی قبل از آمیزش باید روزه بگیرد این کفاره نیز اثر عمیق باز دار
نده ای دارد بعللاوه از آنجا که روزه در تصفیه روح و تهذیب نفوس اثر عمیقی دارد می
تواند جلو تکرار این گونه اعمال را در آینده بگیرد. البته ظاهر آیه این است که هرشصت
روز پی در پی انجام شود و بسیاری از فقهای اهل سنت نیز بر طبق آن فتوا داده اند ولی
در روایات اهل بیت آمده است که اگر کمی از ماه دوم را حتی یک روز به دنبال ماه اول
روزه بگیرد مصداق شهرین متتابعین و دو ماه پی در پی خواهد بود واین تصریح حاکم
بر ظهور آیه ات و از آنجا که بسیاری از مردم نیز قادر به انجام کفاره دوم یعنی دو ماه
متوالی روزه نیستند جانشین دیگری برای آن ذکر شده می فرماید وکسی که این را هم
نتواند شصت مسکین را اطعام کند . ظاهر اطعام این است که به اندازه ای غذا دهد که در
یک وعده سیر شود اما در روایات اسلامی در یک مد طعام یعنی 750 گرم تعیین شده
است سپس د ر دنباله آیه بار دیگر به هدف اصلی این گونه کفارات اشاره کرده می افزاید
این برای آن است که به الله ورسولش ایمان بیاورید . آری جبران گناهان به وسیله کفاره
پایه های ایمان را محکم می کند وانسان را نسبت به مقررات الهی علما و عملا پایبند می
سازد و در پایان آیه برای این که همه مسلمانان این مساله را یک امر جدی تلقی کنندمی
گوید اینها مرزها الهی است وکسانی که با آن مخالفت کنند عذاب دردناکی دارند قوانین
الهی از این رو حدود الهی می گویند که عبور از آن مجاز نیست چنانکه دیدیم اسلام
ظهار را به شدت محکوم کرده بنا براین هر گاه کسی نسبت به همسرش ظهار کند
همسرش می تواند با مراجعه به حاکم شرع او را موظف سازد که یا رسما از طریق طلاق
از او جدا شود و یا به زندگی زناشویی باز گردند اما پیش از بازگشت باید به ترتیبی که
در آیات فوق خواندیم کفاره بدهد
آیه 5= آنها که با الله دشمنی می کنند و از انجا که آخرین جمله آیه قبل به همگان اخطار
می کرد که حدود الهی را رعایت کنند واز آن تجاوز ننمایند در اینجا از کسانی سخن می
گوید که نه تنها از این حدود تجاوز کرده بلکه به مبارزه با الله و پیامبر او برخاسته اند
و سرنوشت آنها را در این دنیا و جهان دیگر روشن می ساز .نخست می فرماید کسانی
که با الله ورسولش دشمنی می کنند خوار و ذلیل شده اند آن گونه که پیشینیان آن ها
خوار و ذلیل شدند بعد می افزاید ما آیات روشنی نازل کردیم بنا بر این به قدر کافی اتمام
حجت شده وعذر وبهانه ای برای مخالفت باقی نمانده است و با این حال اگرمخالفت کنند
باید مجازات شوند نه تنها در این دنیا مجازات می شوند بلکه برای کافران عذاب خوار
کننده ای در قیامت است به هرحال این تهدید الهی در مورد کسانی که در برابر پیامبر و
قران ایستاده بودند به وقوع پیوست و در جنگ های بدر و خیبر و خندق و غیر آن با
ذلت و شکست روبر شدند و سرانجام فتح مکه طوامار قدرت و شوکت آنها رادر هم
پیچید و اسلام در همه جا پیروز گشت
آیه 6= این آیه در توصیف زمان وقوع عذاب اخروی آنها چنین می گوید در آن روز که
الله همه آنها را بر می انگیزد و از اعمالی که انجام دادند با خبر می سازد اعمالی که الله
حساب آن را نگه داشته و آنها را فراموشش کردند و این خود عذاب دردناکی است که الله
گناهان فراموش شده آنها رابه یادشان می آورد و در صحنه محشر در برابر خلایق رسوا
می شوند ودر پایان آیه می فرماید والله بر هر چیز شاهد و ناظر است آری حضور الله در
همه جا ودر هر زمان در درون و برون ما ایجاب می کند که نه فقط اعمال بلکه نیات
وعقاید ما را شمارش کند ودر آن روز بزرگ که یوم البروز است همه را بازگو فرماید
آیه 7= سپس برای تاکید بر حضور الله در همه جا و آگاهی او بر همه چیز سخن را به
مساله نجوی (گفتگوی در گوشی) می کشد می فرماید آیا نمی دانی که الله آنچه را در
آسمان ها و آنچه در زمین است می داند سپس می فرماید هیچ گاه سه نفر با هم نجوا نمی
کنند مگر اینکه الله چهارمین آنهاست و هیچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمی کنند مگر اینکه
الله ششمین آنهاست و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر این که او همراه آنها ست
هر جا که باشند سپس روز قیامت آنها ار از اعمالشان آگاه می سازد چرا که الله به
هرچیزی داناست منظور از این که الله چهارمین یا ششمین آنهاست این است که او در
همه جا حاضر و ناظر واز همه چیز آگاه است و گرنه ذات پاکش نه مکان دارد ونه هرگز
توصیف به اعداد می شود بلکه شبیه و نظیر ومثل و مانند ندارد
آیه 8= جمعی از یهود و منافقان در میان خودشان جدا از مومنان نجوا می کردند و گاه با
چشم های خود اشاره ای ناراحت کننده ای به مومنان داشتند و همین باعث غم و اندوه
مومنان می شد هنگامی که این کار را تکرار کردند مومنان شکایت به رسول الله نمودند
پیامبر دستور داد که هیچ کس در برابر مسلمانان با دیگری نجوا نکند اما آنها گوش
ندادند و باز هم تکرار کردند آیه نازل شدو آنها را سخت بر این کار تهدید کرد هم چنینی
نقل شده که گروهی از یهود خدمت پیامبر آمدند وبه چای السلام علیک می گفتند السلام
علیک یا ابا القاسم که مفهومش مرگ برتو با ملالت و خستگی بر تو باد است)و پیامبر
در پاسخ گفت و علیکم (مین بر شما باد ) عایشه می گوید من متوجه این مطلب شدم و گفتم
مرگ برشما الله لعنت کند شما را و غضب کند پیامبر به من فرمود مدارا کن و از خشونت و بد
گویی بپرهیز گفتم مگر نمی شنوی می گویند مرگ بر تو فرمود مگر تو هم نشنیدی که من در
جواب علیکم گفتم اینجا بود که الله آیه نازل کرد که هنگامی که این گروه نزد شما می آیند
تحیتی می گویند که الله چنان تحیتی به شما نگفته است . تفسیر نجوا ازشیطان است در اینجا
همچنان ادامه بحث های نجواست نخست می فرماید آیا ندیدی کسی را که از نجوا نهی شدند
سپس به کاری که از آن نهی شده بودند باز می گردند و برای انجام گناه و تعدی و نافر مانی
رسول الله به نجوا می پردازند از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که قبلا به آنها هشدار
داده شده بود که از نجوا بپرهیزند کاری که ذاتا تولید نگرانی و بد گمانی در دیگران می کند
در ادامه این سخن به یکی دیگر از اعمال خلاف منافقان و یهود اشاره کرده می فرماید و
هنگامی که نزد تو می آیند تو را تحیتی و خوشامدی می گویند که الله به تو نگفته است
منظور از تحیت الهی در این آیه همان جمله السلام علیک یا سلام الله علیک می باشد که شبیه
آن در آیات قران در مورد پیامبران و بهشتیان و غیر آنها کرارا آمده است چنان که در سوره
صافات می خوانیم وسلام علی المرسلین سلام بر تمام رسولال الله . بعد می افزاید آنها نه فقط
مرتکب این گناهان بزرگ می شوند بلکه آنچنان از باده غرور سر مست هستند که در دل می
گویند اگر اعمال ما بد است پس چرا الله مارا به خاطر گفته هایمان عذاب نمی کند به این
ترتیب هم عدم ایمان خود را به نبوت پیامبر ثابت کردند وهم عدم ایمان به احاطه علمی الله
ولی قران در یک جمله کوتاه به آنها چنین پاسخ می گوید جهنم برای آنان کافی است ونیاز
به مجازات دیگر نیست همان جهنمی که به زودی وارد آن می شوند وچه بد فرجامی است
البته این تعبیر نفی عذاب دنیوی را در باره آنها نمی کند
آیه 9= واز آنجا که مومنان نیز گهگاه به خاطر ضرورت ها با تمایلاتی به نجوا می پرداختند
در این آیه روی سخن را به آنها کرده وبرای این که در این کار آلوده به گناهان منافقان و
یهود نشوند می فرماید ای کسانی که ایمان آورد ه اید هنگامی که نجوا می کنند به گناه وتعدی
و نافرمانی رسول الله نجوا نکنید (محتوای نجوای شما باید پاک والهی باشد ) به کار نیک و
تقوا نجوا نکنید و از الله ای که همگی نزد او جمع می شوید بپرهیزید از این تعبیر به خوبی
استفاده می شود که اصل نجوا اگر در میان مومنان باشد سوء ظنی بر نیانگیزد و تولید
نگرانی نکند و محتوای آن توصیه به نیکی ها و خوبیها باشد مجاز است
آیه 10= لذا در این آیه می افزاید نجوا تنها از سوی شیطان است می خواهد با آن مومنان را
غمگین سازد ولی باید بدانند که شیطان نمی تواند هیچ گونه ضرری به آنها برساند جز به
فرمان الله . چرا که هر موثری در عالم هستی است تاثیرش به فرمان الله است پس مومنان
باید تنها بر الله توکل کنند وازهیچ چیز جز او نترسند وبر غیر او دل ننهند بدین ترتیب نجوا
گاه حرام است و این در صورتی است که موجب اذیت و آزار و هتک حیثیت مسلمانی گردد و
چنین نجوایی شیطانی است که هدفش غمگین ساختن مومنان است در مقابل گاه حکم وجوب
به خود می گیرند و این در صورتی است که مساله سری لازمی در میان باشد که افشای آن
خطر ناک و عدم ذکر آن نیز موجب تضییع حق ویا خطری برای اسلام ومسلمین است و گاه
متصف به استحباب می شود و آن در جایی است که انسان برای انجام کارهای نیک و برو
تقوا به سراغ آن رود و هم چنین حکم کراهت و اباحه . ولی اصولا هر گاه هدف مهم تری
در کار نباشد نجوا کردن کار پسندیده ای نیست وبر خلاف آداب مجلس است زیرا نوعی بی
اعتنایی یا بی اعتمادی نسبت به دیگران محسوب می شود
آیه 11= نقل کرده اند که پیامبر در یکی از روز های جمعه در صفه (سکوی بزرگی که در
کنار مسجد پیامبر قرار داشت نشسته بود و گروهی نزد حضرت حاضر بودند و جا تنگ بود
پیامبر عادتش این بود که مجاهدان بدر را اعم از مهاجر وانصار احترام فراان می کرد در
این هنگام گروهی از بدریون وارد شدند در حالی که دیگران قبل از آنها اطراف پیامبر را پر
کرده بودند هنگامی که مقابل پیامبر رسیدند سلام کردند پیامبر پاسخ فرمود سپس به حاضران
سلام کردند آنها نیز پاسخ گفتند آنها روی پای خود ایستاده بودند و منتظر بودند حاضران به
آنها جا دهند ولی هیچ کس تکان نخورد . این امر بر پیامبرسخت آمد رو به بعضی از کسانی
که اطراف او نشسته بودند کرد و فرمود فلان وفلانی بر خیزید چند نفر را از جا بلند کرد تا
واردین بنشینند واین در حقیقت نوعی ادب آموزی و درس احترام گذاردن به پیش کسوتان در
ایمان وجهاد بود ولی این مطلب بر آن چند نفر که از جا بر خاستند ناگوار آمد منافقان گفتند
پیامبر رسم عدالت را رعایت نکر د در اینجا آیه نازل شد وقسمتی از آداب نشستن در مجالس
را برای آنها شرح داد . در تعقیب دستوری که در آیات گذشته در مورد ترک نجوا در مجالس
ومحدود ساختن آن به موارد معین آمده در این آیه یکی دیگر از آداب مجلس را بازگو کرد
می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که به شما گفته می شود مجلس را وسعت
بخشیدو به تازه وارد ها جا دهید وسعت بخشید که اگر چنین کنید الله بهشت را برای شما
وسعت می بخشد ودر این جهان نیز به قلب وجان ورزق وروزی شما وسعت می دهد و از آنجا
که گاهی مجلس آن چنان مملوست که بدون بر خاستن بعضی جا برای دیگران پیدا نمی شود و
یا اگر جایی پیدا می شود مناسب حال آنها نیست در ادامه آیه می افزاید و هنگامی که گفته
شود بر خیزید بر خیزید . نه تعلل جوئید و نه به هنگامی که برمی خیزید ناراحت شوید چرا که
گاه تازه وارد ها از شما برای نشستن سزاوارترند به خاطر خستگی مفرط یا کهولت سن ویا
احترام خاصی که دارند ویا جهات دیگر و بعد به بیان پاداش انجام این دستور الهی پرداخته
می افزاید اگر چنین کنید الله کسانی را که ایمان آورده اند و کسانی را که علم به آنها داده شده
درجات عظیمی می بخشد اشاره به این که اطاعت این دستورات دلیل بر ایمان و علم و آگاهی
است و نیز اشاره به این که اگر پیامبر اکرم به بعضی دستور داد از جا بر خیزند و به تازه
واردان جا دهند برای یک هدف مقدس الهی و احترام به پیشگامان در ایمان و علم بوده است
و از آنجا که گروهی این آداب را با طیب خاطر واز صمیم دل انجام می دهند و گروه دیگری
با کراهت و نا خشنودی یا برای ریا و تظاهر در پایان آیه می افزاید و الله به آنچه انجام