گزینه ی دال
گزینه ی دال
نور اذیتم میکنه
پرده رو کشیدم و رو تخت ولو شدم
نگام به سقف خیره مونده
سکوت محض همه جا حکمرانی میکنه
فقط صدای چییییییییییییییس سیگاری که ازش کام میگیرم میاد
به نظرم این صدا فوق العادس
دارم به توصیه یه یارویی عمل میکنم
بهم گفته هروقت درمونده شدی به بدبخت ترین گزینه هایی که میشناسی فک کن
اوکی
امتحان میکنم
امممممم
بدبخت ترین گزینه هایی که میشناسم!؟
اهان
یکی اگاهانه وارد عشقی که نباید، شده و میدونه اخرش دختره رو سیاه بخت میکنه
یکی بعد از یه عمر خداپرستی تازگیا تصمیم گرفته رو دستش تتو کنه No More God
یکی همش در حقش تبعیض و ظلم و نابرابری میشه
یکی جدیدن داره همه درسا رو صفر میگیره
یکی بدجوری محتاج پول شده اما دیگه حتی خانوادشم حامیش نیستن
یکی از بس تو نئشگی سیر کرده دیگه دنیای واقعی واسش عجیب و ترسناک شده
یکی یه روز کوه غرور بود اما حالا باقی مونده غرورش شده سیبل دارت بقیه
ریدم تو این توصیه ات انگل عوضی!!!
یادم باشه وقتی دیدمت بد حالتو بگیرم
نفس عمیق بکش... اروم باش... هووووووم...
یه سیگار دیگه روشن کردم
ایندفعه میخوام به توصیه یه یاروی دیگه به درگاه خدا دعا کنم
ای خدای شیافت کننده حالم گرفته خودت یه گزینه ی مناسب پیش روم بذار که ارومم کنه....
هنوز حرفم تموم نشده بود که یهو از بالا یه گنده بک با طناب اومد پایین دراز کشید پهلوم
گفتم اوی تو دیگه کدوم خری هستی؟
گفت من گزینه ی دال هستم
گفتم ینی چی؟
گفت ینی همه ی موارد
ادامه داد، اومدم ارومت کنم
اومدم بگم د اخه کره خر...
گفت هیییییییششش چیزی نیس فقط چشماتو ببند
چشمامو بستم
هولم داد
چشمامو باز کردم دیدم تو اسمونم دارم سقوط میکنم توی یه بشکه ی بزرگ
با خودم گفتم کاشکی اب توش باشه وگرنه مغزم میترکه...
چند ثانیه بعد؛ شالااااپ
افتادم تو اب
خوشحال شدم که چیزیم نشده
پاشدم واستادم سر پا
اب تا پایین کمرم بود، دقیقن تا زیر تخمام! مث اب استخر بالا پایین میشد
همچین ملایم تخمامو نوازش میکرد... یه حس خوبی بود
سه روز اونجا بودم. هیچ راهی واسه خلاصی نبود
کم کم دیگه اعصابم داشت خراب میشد
رنگ اب دیگه کامل زرد شده بود
روز چهارم دیگه واقعا عصبی شده بودم
کلمه دیو.ث رو پنج شیش بار بلند عربده کشیدم
یهو شالااااااااااااپ
یه چیزی افتاد تو اب
رفتم سمتش دیدم گزینه دال بود
پاشد سرمو کرد زیر اب تا بمیرم
من مقاومت کردم اما به نظر میاد دال زورش بیشتر از این حرفاس
الان هنوز سرم زیر ابه
پرده رو کشیدم و رو تخت ولو شدم
نگام به سقف خیره مونده
سکوت محض همه جا حکمرانی میکنه
فقط صدای چییییییییییییییس سیگاری که ازش کام میگیرم میاد
به نظرم این صدا فوق العادس
دارم به توصیه یه یارویی عمل میکنم
بهم گفته هروقت درمونده شدی به بدبخت ترین گزینه هایی که میشناسی فک کن
اوکی
امتحان میکنم
امممممم
بدبخت ترین گزینه هایی که میشناسم!؟
اهان
یکی اگاهانه وارد عشقی که نباید، شده و میدونه اخرش دختره رو سیاه بخت میکنه
یکی بعد از یه عمر خداپرستی تازگیا تصمیم گرفته رو دستش تتو کنه No More God
یکی همش در حقش تبعیض و ظلم و نابرابری میشه
یکی جدیدن داره همه درسا رو صفر میگیره
یکی بدجوری محتاج پول شده اما دیگه حتی خانوادشم حامیش نیستن
یکی از بس تو نئشگی سیر کرده دیگه دنیای واقعی واسش عجیب و ترسناک شده
یکی یه روز کوه غرور بود اما حالا باقی مونده غرورش شده سیبل دارت بقیه
ریدم تو این توصیه ات انگل عوضی!!!
یادم باشه وقتی دیدمت بد حالتو بگیرم
نفس عمیق بکش... اروم باش... هووووووم...
یه سیگار دیگه روشن کردم
ایندفعه میخوام به توصیه یه یاروی دیگه به درگاه خدا دعا کنم
ای خدای شیافت کننده حالم گرفته خودت یه گزینه ی مناسب پیش روم بذار که ارومم کنه....
هنوز حرفم تموم نشده بود که یهو از بالا یه گنده بک با طناب اومد پایین دراز کشید پهلوم
گفتم اوی تو دیگه کدوم خری هستی؟
گفت من گزینه ی دال هستم
گفتم ینی چی؟
گفت ینی همه ی موارد
ادامه داد، اومدم ارومت کنم
اومدم بگم د اخه کره خر...
گفت هیییییییششش چیزی نیس فقط چشماتو ببند
چشمامو بستم
هولم داد
چشمامو باز کردم دیدم تو اسمونم دارم سقوط میکنم توی یه بشکه ی بزرگ
با خودم گفتم کاشکی اب توش باشه وگرنه مغزم میترکه...
چند ثانیه بعد؛ شالااااپ
افتادم تو اب
خوشحال شدم که چیزیم نشده
پاشدم واستادم سر پا
اب تا پایین کمرم بود، دقیقن تا زیر تخمام! مث اب استخر بالا پایین میشد
همچین ملایم تخمامو نوازش میکرد... یه حس خوبی بود
سه روز اونجا بودم. هیچ راهی واسه خلاصی نبود
کم کم دیگه اعصابم داشت خراب میشد
رنگ اب دیگه کامل زرد شده بود
روز چهارم دیگه واقعا عصبی شده بودم
کلمه دیو.ث رو پنج شیش بار بلند عربده کشیدم
یهو شالااااااااااااپ
یه چیزی افتاد تو اب
رفتم سمتش دیدم گزینه دال بود
پاشد سرمو کرد زیر اب تا بمیرم
من مقاومت کردم اما به نظر میاد دال زورش بیشتر از این حرفاس
الان هنوز سرم زیر ابه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |