آبان هشتُم
آبان هشتُم
من هنوز هم نمیتوانم عدد ماه آبان را حفظ کنم. هشت. از هشت بدم میآید، یکجوری است. اصلاً به آبان نمیآید یا آبان به آن نمیآید؛ گزینهی اوّل محتملتر است چون کلّا هشت به هیچچیز نمیآید. به میز کامپیوتر من و ف. و م. تو اتاقسایت هم نمیآمد – نمیگویم نمیآید چون دیگر من و ف. و م. با هم نیستیم -- بالاخره چه باشیم و چه نه، هشت به هیچ میز کامپیوتری نمیآید، حتّی اگر استفادهکنندهاش منفور ترین باشد -- و شاید آنها هنوز اتاقسایت بروند، هرچند من نباشم.در هرصورت بدون من میشود به زندگی ادامه داد. تضمینی. – همیشه وقتی میخواهم در آبان جایی را امضا بزنم دستم میخواهد بنویسد هفت، هرچند هفت هم بهش نمیآید. اصلاً آبان یکجوری است. نه هفت بهش میخورد و نه نُه؛ تمام ماهها عددهایشان هماهنگ است امّا انگار آبان اضافی است. آبان بیچاره. هر آرشیو وبلاگی را باز میکنم و به آبانش میرسم و میبینم زده 8/فلان13 ، فکر میکنم اشتباهی رو آذر کلیک کردهام و دوباره رو آبان کلیک میکنم و میبینم همان است. اصلاً هشت یکجوری است. مثل آبان. فرقشان فقط تو یکجوریبودن شان است، هشت یکجور منفوری است و آبان یکجور که نمیدانم چهجور. حتّی نمیدانم دوستش دارم یا نه.
حالا که فکر میکنم میبینم چهقدر هشت به آبان میآید، هرچند یکجور منفوری است. آبان ِ سنگین ِ غمگین.