آخ که اگر سازی از آن خود داشتم.
آخ که اگر سازی از آن خود داشتم.
اگه سازی از آن خود داشتم، وقتهایی که ناراحتم و نمیدونم چرا ناراحتم - اصولاًً من اینجوریم که وقتی ناراحتم دلیلش رو نمیدونم، و خود همین بیشتر ناراحتم میکنه - اینقدر نُتهای نو و بدیع از ذهنم تراوش میکرد که تمام جهانیان مات و مبهوت بمونن. بعد من این تراوشها رو میریختم تو قالب ساز عزیزترینم، و اونموقع بود که دلیلی پیدا میشد واسه خوشحالی. آخه من اصولاً اینجوریام که خوشحالیهام دلیل دارن. یعنی اصولاً من اینجوریام که در حالت عادّی خیلی خیلی معمولیام و بعد یک دلیل پیدا میشه که باعث خوشحالیم بشه و بعدش بدون دلیل من ناراحت میشم؛ اونموقع ست که نیاز مبرمم به ساز احساس میشه. اگه سازی از آن خود داشتم، این ناراحتیهای بیدلیل رو میریختم تو نتهای سازم، بعد سبک میشدم، راحت میشدم. اونموقع سازم دلیلی میشد برای خوشحالیم. ولی حیف که سازی از آن خود ندارم، هیهات.
اصولاً - چون تابع اصوله میگم اصولاً؛ اصلاً همهچی تابع اصوله. اگه نمیدونید وای بر شما - هرچی رو که بیشتر دوست داری، کمتر و دیرتر به دستش میاری. همین عاشقهای لیلی و مجنون خودمون، کدومهاشون به هم رسیدهن؟ یا زود رسیدهن؟ یا اصلاً خود شما، میتونید هرروز پاشید برید دونات شکلاتی بخورید؟ نه. اگه هم میتونید کوفتتون بشه. ما استثناءها رو در نظر نمیگیریم. اصلاً استثناء نداریم، چون همهچی تابع اصوله. اصول هم میگه اگه شما نیاز مبرم به دوناتشکلاتی و شیرقهوه و یک عدد ساز دارید، یا هرگز به ایشان نخواهید رسید و یا از ایشان زده خواهید شد و یا هرچی. چون همهچی تابع اصوله.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |