خواب عشق
خواب عشق
ديشب خواب تو را ديدم شادمانم كه دوباره به رويا هايم بازگشتي در خواب روياييم تمام عشق به وضوح ديده مي شد ديگر خبري از ترس و دلهره هايم نبود ديگر فرشته هاي عشق غمگين نبودند ديگر هيچ حاسدي در بينمان نبود از شور عشق اشكهايمان جاري شده بودند و ستاره ها آذين بخش شادمانيمان شده بودند
انگار خدا به تمام تحمل هايمان يك آفرين زيبا گفته بود تبارك الله خدا را با تمام احساسم لمس مي كردم
ديشب تمام خستگي هاي اين راه پر از سختي در وجودم نبود انگار فرشته ها به پاكي عشقمان لبخند مي زدند و تبريك مي گفتند
ديشب نگاه هايمان پر از نور شادي بود ديشب در برابر صاحب عشق به خاك افتاديم و او را خالصانه ستوديم
خواب هاي پريشانيم تمام شده بود و يك عاشق سبكبال شده بودم من براي اين خواب لحظه ها را اشك ريختم و ثانيه ها را ذكر گفتم من براي ماندگاري اين عشق تا خود نابودي رفتم اما چون به خداي عشقم ايمان داشتم او در هر لحظه ي سختي مواظبم بود
ديشب بعد از سالها آرامشي را در خوابم حس كردم كه كم كم داشت برايم آرزو مي شد بعد از سالها باور كن سالها يك خواب آرام را در وجودم حس نكرده بودم
مهربانم هر چند خواب بود اما وقتي عشق بي ريا ي تو باشد وقتي وجود تو را پاك و بي منت احساس مي كنم براي من كافيست از اينكه باورم كردي از تو ممنونم
ما نوازش رحمت الهي را در عشق احساس كرديم پس رويا هاي ما شيرين تر خواهد شد اگر خدا بخواهد