یک جایی خوانده بودم اگر واقعا تصمیم به انجام کاری دارید بیش از اندازه به آن فکر نکنید یا در موردش ننویسید با حرف نزنید،چون وقتی این کارها را انجام میدهید مغزتان دچار سوءتفاهم میشود و فکر میکند آن کار انجام شده و بدین ترتیب اشتیاق و انرژی اولیه را از دست داده و به مرور دست از تلاش برای محقق شدن آن کار می کشید. (اصل مطلب یادم نیست،اما منظورش همچین چیزی بود تقریبا).
من هم الان آمدم بنویسم که یادم نرود و ننویسم و زیاد فکر نکم در مورد اینکه دلم میخواهد آن وبلاگ رادیویی را که در برنامه اول متوقف مانده ادامه دهم،همچنین دلم میخواهد دو سه کلیپ با آهنگهایی که دوست دارم بسازم...چیزهای دیگری هم دلم میخواهد،اما مریضم و حال ندارم بنویسم.
پی نوشت:
دم خدا گرم که هرزگاهی(به موقع البته) بلاهایی سرم می آورد تا قدر عافیت را بدانم،از صبح در کلِ یک سوم میانی صورتم(البته زیر پوست منظورم هست)احساس خارش و سوزش دارم و هرزگاهی عطسه های خرکی میزنم...