تا همین چند سال پیش وقتهایی که مجبور بودم به صبر و انتظار آن هم برای مدت زمان طولانی(مثلا چند ماهه)،از آنجایی که خیلی آدم کم طاقتی هستم سعی میکردم به روشهای مختلفی سختی این انتظار را خنثی کنم.
یکی از روشهایم این بود که میگشتم و اتفاقی در آینده را که خوشایندم نبود و دوست نداشتم زمانش برسد پیدا میکردم،مثلا یک امتحان سخت درسی،و آن را قرار میدادم کنار آن اتفاق مثبتی که باید منتظرش باشم و صبر کنم،آن وقت به طور همزمان هم دوست داشتم زمان بگذرد و آن اتفاق خوب بیفتد و هم دلم میخواست زمان دیر بگذرد و موعد آن اتفاق ناخوشایند سر نرسد!!!این گونه میشد که رنج و سختی انتظار برایم کمتر میشد و تحملش آسان تر!
برای خانه ای که در حال ساختنش هستیم،چندتایی چک داده ام،تاریخ یکی از آنها پنجم آذر امسال است،یعنی حدود شش ماه دیگر،و برای پاس کردن این چک مطلقا هیچ پولی در بساط ندارم و واقعا استرس این را دارم که وقتی موعد آن چک برسد پول از کجا باید جور کنم و دلم میخواهد زمان کش بیاید و به این زودی ها تاریخ آن چک سر نرسد.از طرف دیگر جهت موضوعی که حقانیتش برای خودم مثل روز روشن است(چون خودم را می شناسم)،اما باید برای بعضی ها هم ثابت شود،نیاز است که شش ماهی صبر کنم و منتظر بمانم و واقعا دلم میخواهد این شش ماه هر چه سریعتر بگذرد و به آن بعضی ها هم ثابت شود که حرفی که زده ام روی هوا و همینجوری نبوده و عین واقعیت است.
این شدکه باز روی آوردم به آن شیوه قدیمی و این دو اتفاق را،که از یکی گریزانم و برای دیگری مشتاق،در کنار هم قرار دادم بلکه اولی از سختی انتظار دومی بکاهد...!
فقط منتظرم این شش ماه بگذرد و حرف من ثابت شود،آن وقت محال است بی خیال جایزه ام شوم!!!