ههممم....
ههممم....
دنیا جالب و هیجان انگیز است اما حوصله من سر رفته.
مثل گربه چاق خسته ای دور خودم می چرخم.
سعی می کنم با حمله ور شدن به کیندر ملالم را کاهش دهم اما مدت هاست که دیگر شکلات دوست ندارم.
تصور می کنم هورمون های آدرنالینم در غدد فوق کلیوی تکیه داده اند و چرت می زنند و انتظاری ندارند که فراخوانده شوند.
به نوشته های زن های مورد علاقه ام فکر می کنم. دارم «دختر گمشده» را می خوانم که کلی برایش ذوق و شوف داشتم اما فکر نمی کردم خواندن کتابی که فیلم اش را دیده ام، حتی اگر چنین احساسی نسبت بهش داشته ام انقد خسته کننده باشد.
دلم برای زبان تخصصی رشته ام تنگ شده. خواندن روان شناسی به زبان انگلیسی مثل نوشیدن از لیوانی شیر و چای عسل است وقتی که سرما خورده ای.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |