روزه قرض 7
روزه قرض 7
ورزش خیلی خوبه ...کاش بتونم ادامه بدم...الان کمر و پاهام بهترن...مشکلم بیشتر تو حنجره است و اینکه تنفس برام سخت میشه...همه اونایی که حنجره اشون درد میگیره اگه کمی زیاد حرف بزنن تو تنفس هم اذیت میشن..مدیرمونم همین حالت منو داره اونم میگفت تو کلاس خفه میشدم وقت تدریس...ر جون یه چیزی گفت جرات ندارم بنویسم میترسم خودمم مبتلا بشم...چون تجربه دارم که گفتن درد و مرض دیگران باعث مبتلا شدن خودمم میشه
خلاصه تعطیلی خیلی حال میده
....
خیلی روز طولانی شده...ساعت هشت و بیست اذانه مغربه...الان ظهره...بوی خوش برنج پیچیده تو خونه...خیلی گرسنه امه...حنجره امم خشک...فقط سه ص قرآن خوندم....دیگه نتونستم...
هوا خیلی متغیر این روزا...یه ساعت بارانه یه ساعت آفتابه...ولی حسابی زمین آب خورد...خدا رو شکر...دماغم کیپ کیپ شده
دلم ش میخواد ...ولی نمیدونم چه طوری...
....
دو ص بعدم خوندم...فک میکنم یه حکمتی توی درد حنجره ام هست...من اگه حنجره ام درد نکنه میشینم روزی دو جزء میخونم چون طاقت نمیارم ...و انوقت کمردرد و پا درد و بی تحرکی میاد سراغم...ولی اینجوری مجبورم 5 ص یا کمتر بخونم...شاید روش درستش هم این باشه...اینجوری با دقت بیشتری میخونم...نمیدونم شایدم خودم و تسکین میدم که قانع بشم
به هر حال حتما به ر جون جواب منفی میدم و باهاش کلاس نمیرم...چون وسوسه ام میکرو بادهم برگردیم کلاس...ولی اصلا عاقلانه نیست این کار ...بخصوص برای من که راهمم دوره...
.....
امروز یه نفر یه صفحه ای لایک کرده یود همه اش عکس غذا بود...به به...واقعا یکی از بهترین تفریحات غذا خوردنه...حسابی دهنم آب افتاد...
.......
احساساتی شدم و جزء سی رو کامل خوندم...موقع افطار هم دوغ خوردم...الان حنجره ام داغانه...فردا اجازه قرآن خوندن ندارم...اگه صبح بیدار شدم و حنجره ام به همین حالت بود باید روزه رو هم بخورم...زیاده روی ممنوع