دومین روز
دومین روز
واقعا زنای خانه دار گناه دارن...و مردها خیلی بی انصافن اگه کمکشون نکنن..حالا زنای شاغل خانه دار دیگه خدا رحم کنه...حالا بچه دار هم باشن خدا بیشتر رحم کنه...والله
صبح بیدار شدم یه دوش گرفتم و لباسای کثیفم و گذاشتم تو اب و تاید...از لباسشویی خوشم نمیاد...یعنی چون اصلا کار خونه نکردم بلد نیستم روشنش کنم. بعد شروع کردم به درست سالاد و سرح کردن بادمجان و درست کردن گوجه ها...ددگ از قبل برنج و خیس کرده بود و تو اب بود...تا ظهر فقط رسیدم تاهار درست کنم...بدنجش و ددگ درست کرد...بعد ظرفا و لباساماو شستم و چایی دم کر م و چایی دادم به امی...همین...تازه دیشب قبل خواب همه جا رو جارو کردم که صبح مجبور نباشم جارو کنم...حیاط روباره پرشده از برگهای خشک و گل های یاس
همه زندگی یه زن خانه دار همینه...در واقع دور از جونشون مث نوکر و مستخدمنسخت ترین کار مردا به پای خانه داری نمیرسه...تازه همشم میگن چی کار کردی که خسته ای یه زن عاشق میتونه این شرایط و تحمل کنه..زنی که همسر و بچه هاشو دوس داشته باشه...البته زنای بیخیال هم خوبن که زیاد خودشون و تو زحمت نمیندازن...هر کاری میکنی نتیجه زحمتت میره تو شکم دیگران...یا اتاقا زود کثیف میشن دوباره...
هیوک باید برام مستخدم بگیری یا عادلانه کارا رو تقسیم کنیماصلا نمیرسم اینجوری قرآن بخونم من میرم جهاد شهید بشم از دست مدرسه و خانه داری راحت بشماصلا من می خوام مث غارنشینا زندگی کنم...نه جارو دارن...نه ظرف...نه مدرسه
حالا بگذریم...درباره خواب مامان...و اینکه امام رضا میاد شهرمون...دوست برادرم تو بیمارستان امام رضا کار میکنه صندوق امام رضا گذاشتن برای کمک به بیمارا..بیمارستان تو شهر دیگه ای و تو شهر ما نیست...اینم از تشریف فرمایی امام رضا علیه السلام...
این دومین روزه که مامان اینا رفتن...