بیوفایی
بیوفایی
در این دنیای وحشی جای آدم نیست
گرت رنجی رسد زین مردمان هم جای ماتم نیست
جهان گرديده لبریزاز قساوتها و خودخواهي
دگر جایی برای عاشق و عشقش به عالم نیست
من از مردن نمی ترسم ز مرگ عشق می ترسم
که بر انگشتری جان نگین عشق خاتم نیست
دلم آزرد و رفت و چشم بر عشق و محبت بست
کجا باید گریزم من ز هر جایی كه حاتم نیست
گذشت عمر را بنگر پشیمانی به بار آرد
نه پنهانی و ني پيدا مرااز خویش یادم نيست
نه میل خویشتن دارم نه دیگر آرزویی را
رها افتاده ام در راه غم آنجا که یارم نیست
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |