هجر
هجر
امشب ای ماه به بالین تو من بیدارم
از غم دوری و هجرش ز جهان بیزارم
شاید ای ماه ملامت کنیم زین رفتار
آخر ای فتنه ز دوریست که من بیمارم
می تپد قلب چو بر لب ببری نامش را
اشک بر گونه و بر سینه رود بسیارم
حاصل عشق بجز این همه اندوه نبود
روزها می گذرد سخت، دهد آزارم
قصه عشق به دیوان بنویسند حدیث
کس ندانست که بر جان چه رود زین بارم
آه از آنروز که دیدار توام حاصل شد
دشت بی حاصل جان شد همه مریم زارم
تشنه عشق تو هستم کنی از آب دریغ
بر خزان میرود این عشق "رها" گلزارم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |