بسته عشق
بسته عشق
بیقراری می کند دل چاره درمانش کجاست
این ره بی انتهای عشق پایانش کجاست
با خیال روی او افتان و خیزان میروم
مست و مدهوش می ش این جام، پیمانش کجاست
بر رخ زیبا نشان عشق نتوان یافتن
کشتن و سوزاندن یاران و رحمانش کجاست
در میان جمع یاران نیست یار دلبرم
باغ و بستان پر ز گل سرو خرامانش کجاست
غنچه لب می گشاید تا بخندد گلبنی
در میان این گلستان پسته خندانش کجاست
بازی گردون به تکرار است و برهر نوبتی است
دور بر مستان چو افتد حلقه رندانش کجاست
گر "رها" پژمرده از جور و جفای روزگار
بسته زنجیرعشق است او و سامانش کجاست
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |