مولود
مولود
چشم زیبای تو ای لعبت لولی وش مست
چشمه آب زلالیست زکوثر در دست
عاشقم بر رخ زیبات تو ای عشوه گرم
زندگی از تو روانست به دل گرم نشست
بوسه از آن لب زیبا و دل انگیز رواست
می دهد لذت نابی که غم ازدل بگسست
تا هویدا شد و در دایره رندانه نشست
ساقی از حیرت مه جام می ش را بشکست
در کنار چو تویی مریم خوشبوی و سپید
دربه روی مه و خورشید ببایست که بست
روز مولود تو امروز فلک بی کم و کاست
اين جهان را به گل ناز مزین کردست
گر روايت كنم ازحال دلم اين ايام
هجرو دوري وغم عشق روانم را خست
در غیاب تو چنین می گذرد بر حالم
پر پرواز گشاييد رهايي بالست
گشته ام در ره عشق تو فروزان چون شمع
جان "رها" با سر زلف تو به جنت پيوست
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |