رؤیة القلب
رؤیة القلب
حدیث:
مردی بنام ذعلب، به امیرالمومنین(ع) گفت: آیا خدایت را دیده ای؟ فرمود: وای بر تو ای ذعلب، من کسی نیستم خدائی را که ندیده ام عبادت کنم.
گفت: برای ما توصیف کن او را چگونه دیده ای؟
فرمود: وای بر تو، چشم ها او را با مشاهدۀ دیدگان، نمی بینند. و لکن قلب ها او را به وسیله حقایق ایمان، می بینند.
ای ذعلب، خدای من با دوری، و حرکت، توصیف نمی شود، و نه با سکون، و نه با قیام- قیام به معنی ایستادن-، و نه با آمدن و رفتن.
لطافتش لطیف است اما با لطف توصیف نمی شود. عظمتش عظیم است اما با عظمت توصیف نمی شود. کبریائش کبیر است اما با کبر توصیف نمی شود. جلالتش جلیل است اما با غلظت توصیف نمی شود رحمتش رئوف است لیکن با رقّت توصیف نمی شود. مومن است اما عبادت نمی کند. گیرنده است اما نه با تجسّس. گوینده است نه به وسیله لفظ.
او در همۀ اشیاء هست اما نه با آمیختن، خارج از همۀ اشیاء است نه با جدائی. فوق همۀ اشیاء است و گفته نمی شود چیزی فوق اوست. پیش روی همه چیز است اما گفته نمی شود او پیش رو دارد. داخل در اشیاء است اما نه مانند شیئی که در شیئی دیگر داخل باشد. خارج از هر شیئ است نه مانند شیئی که خارج از شیئ دیگر باشد.
ذعلب بی هوش شد و افتاد.
توضیح: رؤیة القلب را چنین معنی می کند: «قلب انسان، به وسیله حقایق ایمان ببیند».
ایمان یعنی اعتقاد درست و سالم. بدیهی است که:
1- رؤیت در این تعبیر نه به معنای مشاهده است و نه بقول صوفیان، شهود است. بل تعبیری است از اعتقاد و ایمان کاملی که منشرح با علم و شناخت درست علمی باشد. همان طور که فقرات بعدی حدیث با معانی علمی دقیق و با بینش علمی باصطلاح موشکافانه، توضیح می دهد. عقلی ترین دقایق را توضیح می دهد، نه عشقی و نه کشفی و نه شهودی.
عقل است نه عشق، علم است نه شهود، تحقیق عقلی و علمی است نه کشف.
پیش تر در پایان مبحث شماره 38 ،خطبه امام رضا(ع) را مشاهده کردیم و آن توحید و خدا شناسی شگفت عقلی و علمی که تاریخ بشر پیش از ائمّه(ع) چنین توضیحات عقلی و علمی به خود ندیده بود، و همین طور دیگر سخنان امیرالمومنین و ائمّه اطهار علیهم السلام. همه عقل است و علم و بس.
2- اساساً اصطلاحی بنام کشف و شهود نه در قرآن هست و نه در سنت پیامبر(ص) و نه در ادبیات اهل بیت(ع) بل دو اصطلاح مخرّب اسلام و تشیع برانداز است. ابزاری برای گوشت قربانی کردن ولایت و تقسیم کردن آن میان سران صوفیه. و قربانی کردن «علم غیب» و تقسیم کردن آن میان صوفیان که: آری اینان نیز از غیب خبر می دهند، ولی الله هستند که کشف می کنند، شهود می کنند، خدا را با رؤیة قلب مشاهده می کنند.
در حالی که مطابق اسلام و تشیع، اگر کسی (غیر از معصومین) از غیب خبر دهد، غیب را کشف یا شهود کند، او کاهن است و کشف و شهودش کهانت است، و کاهن کافر است1
رؤیت القلب، خدا شناسی عقلی و علمی است، شناخت عقلی و علمی مدرّج است، از دوک نخریسی آن پیرزن که پرسیدند: چه دلیلی بر وجود خداوند داری؟ دستش را از دوک چرخان کشید، دوک از چرخش ایستاد. گفت: این دوک بدون چرخاننده نمی چرخد، این جهان بزرگ با این همه فعل ها و فعالیتش، هرگز امکان ندارد بدون خدا اداره شود.
تا استدلال علمی فلان دانشمند، و تا همین حدیث علی(ع) و خطبه امام رضا(ع). آن پیر زن در درجه فهم علمی خودش و آن دانشمند در درجه دانش خودش و علی(ع) و امام رضا(ع) با علم لدنّی خودشان.
در مباحث گذشته مکرر بحث شد که هیچ انسانی نمی تواند خدا را انکار کند و همگان به خداوند ایمان دارند حتی فاجر ترین فاجرها، و هر کدام از انسان ها بر اساس دلیل یا دلایلی به خداوند معتقد است، دلیل او رؤیت قلب است؛ لیکن با درجاتی، فرد فاجر در پائین ترین درجه رؤیت قلب دارد، و آن پیرزن در درجه بالاتر و... همچنین تا برسد به امام معصوم علیه السلام.
درست است: هر چه تعقل قوی تر و علم عمیق تر باشد به همان میزان کار قلب نیز کاملتر خواهد بود.
صوفیان از حضور عبارت «رؤیة القلب» در احادیث ما یا «عین الیقین» در آیه، سوء استفاده کرده و کهانت افرادی را با نام کشف و شهود، و عنوان منحوس و مردود کهانت را به عنوان مقدسِ رؤیة القلب، به حساب مسلمانان گذاشتند و دین عقلی و علمی را با کهانت جاهلان آلوده کردند. اگر کهانت ارزش باشد، کاهنان هندوئی، بودائی، سیاه پوستان امریکائی (مانند جان خووان)، یهودی و مسیحی (مانند نوستر آداموس) از همۀ این کاهنان ما که عارف نیز نامیده می شوند، در کهانت قوی تر و باصطلاح خودشان در کشف و شهود، سر آمد ترند.
این کهانت بازی تحت عنوان عرفان، همۀ مردم به ویژه طلبه های جوان را خرافی، با روحیه غیر عقلی، غیر علمی و بی چاره کرده بود که با لطف خدا و با یاری تعداد اندکی از دوستان دانشمند، توانستیم تا حدود زیادی جلو امواج دین برانداز آن را بگیریم.
طوفان مواج خرافه گرائی که دشمنان دین و مذهب، دشمنان کشور و انقلاب از داخل و خارج در ترویج آن می کوشیدند. و اینک برای این که تا حدودی این طوفان میکروب آگین فروکش کرده، سخت خشمگین هستند.
دشمن می کوشید توسط ایادی خودش حتی دست آویزی از زبان امام خمینی قدس سرّه، به دست آورد، در یکی از نوشته هایم سخن حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی را نقل کرده ام که می آمدند و از امام(ره) اِخبار از غیب می خواستند و امام در جواب شان می فرمود: من برای این گونه موضوعات «کور باطن» هستم.2
دربارۀ خودش عبارت «کور باطن» را به کار می برد تا همگان را از این طمع دربارۀ خود، مأیوس کند.
و در همین محور بود آن چه مرحوم حجة الاسلام و المسلمین توسّلی در روز وفاتش در مجمع تشخیص از امام(ره) نقل کرد.
عوام که توان تشخیص میان ولایت و کهانت را نمی داند، مجذوب کهانت می گردد و آن را تقدیس می کند. اما یک اهل دانش و علم، اگر در این باور باشد یا بدتر از عوام است و یا عوام فریب.
1 رجوع کنید: سایت بینش نو، بخش مقالات، مقاله «معجزه، کرامت، کهانت»
2رجوع کنید: سایت بینش نو، بخش مقالات، مقالۀ «بحثی در توحید»
مردی بنام ذعلب، به امیرالمومنین(ع) گفت: آیا خدایت را دیده ای؟ فرمود: وای بر تو ای ذعلب، من کسی نیستم خدائی را که ندیده ام عبادت کنم.
گفت: برای ما توصیف کن او را چگونه دیده ای؟
فرمود: وای بر تو، چشم ها او را با مشاهدۀ دیدگان، نمی بینند. و لکن قلب ها او را به وسیله حقایق ایمان، می بینند.
ای ذعلب، خدای من با دوری، و حرکت، توصیف نمی شود، و نه با سکون، و نه با قیام- قیام به معنی ایستادن-، و نه با آمدن و رفتن.
لطافتش لطیف است اما با لطف توصیف نمی شود. عظمتش عظیم است اما با عظمت توصیف نمی شود. کبریائش کبیر است اما با کبر توصیف نمی شود. جلالتش جلیل است اما با غلظت توصیف نمی شود رحمتش رئوف است لیکن با رقّت توصیف نمی شود. مومن است اما عبادت نمی کند. گیرنده است اما نه با تجسّس. گوینده است نه به وسیله لفظ.
او در همۀ اشیاء هست اما نه با آمیختن، خارج از همۀ اشیاء است نه با جدائی. فوق همۀ اشیاء است و گفته نمی شود چیزی فوق اوست. پیش روی همه چیز است اما گفته نمی شود او پیش رو دارد. داخل در اشیاء است اما نه مانند شیئی که در شیئی دیگر داخل باشد. خارج از هر شیئ است نه مانند شیئی که خارج از شیئ دیگر باشد.
ذعلب بی هوش شد و افتاد.
توضیح: رؤیة القلب را چنین معنی می کند: «قلب انسان، به وسیله حقایق ایمان ببیند».
ایمان یعنی اعتقاد درست و سالم. بدیهی است که:
1- رؤیت در این تعبیر نه به معنای مشاهده است و نه بقول صوفیان، شهود است. بل تعبیری است از اعتقاد و ایمان کاملی که منشرح با علم و شناخت درست علمی باشد. همان طور که فقرات بعدی حدیث با معانی علمی دقیق و با بینش علمی باصطلاح موشکافانه، توضیح می دهد. عقلی ترین دقایق را توضیح می دهد، نه عشقی و نه کشفی و نه شهودی.
عقل است نه عشق، علم است نه شهود، تحقیق عقلی و علمی است نه کشف.
پیش تر در پایان مبحث شماره 38 ،خطبه امام رضا(ع) را مشاهده کردیم و آن توحید و خدا شناسی شگفت عقلی و علمی که تاریخ بشر پیش از ائمّه(ع) چنین توضیحات عقلی و علمی به خود ندیده بود، و همین طور دیگر سخنان امیرالمومنین و ائمّه اطهار علیهم السلام. همه عقل است و علم و بس.
2- اساساً اصطلاحی بنام کشف و شهود نه در قرآن هست و نه در سنت پیامبر(ص) و نه در ادبیات اهل بیت(ع) بل دو اصطلاح مخرّب اسلام و تشیع برانداز است. ابزاری برای گوشت قربانی کردن ولایت و تقسیم کردن آن میان سران صوفیه. و قربانی کردن «علم غیب» و تقسیم کردن آن میان صوفیان که: آری اینان نیز از غیب خبر می دهند، ولی الله هستند که کشف می کنند، شهود می کنند، خدا را با رؤیة قلب مشاهده می کنند.
در حالی که مطابق اسلام و تشیع، اگر کسی (غیر از معصومین) از غیب خبر دهد، غیب را کشف یا شهود کند، او کاهن است و کشف و شهودش کهانت است، و کاهن کافر است1
رؤیت القلب، خدا شناسی عقلی و علمی است، شناخت عقلی و علمی مدرّج است، از دوک نخریسی آن پیرزن که پرسیدند: چه دلیلی بر وجود خداوند داری؟ دستش را از دوک چرخان کشید، دوک از چرخش ایستاد. گفت: این دوک بدون چرخاننده نمی چرخد، این جهان بزرگ با این همه فعل ها و فعالیتش، هرگز امکان ندارد بدون خدا اداره شود.
تا استدلال علمی فلان دانشمند، و تا همین حدیث علی(ع) و خطبه امام رضا(ع). آن پیر زن در درجه فهم علمی خودش و آن دانشمند در درجه دانش خودش و علی(ع) و امام رضا(ع) با علم لدنّی خودشان.
در مباحث گذشته مکرر بحث شد که هیچ انسانی نمی تواند خدا را انکار کند و همگان به خداوند ایمان دارند حتی فاجر ترین فاجرها، و هر کدام از انسان ها بر اساس دلیل یا دلایلی به خداوند معتقد است، دلیل او رؤیت قلب است؛ لیکن با درجاتی، فرد فاجر در پائین ترین درجه رؤیت قلب دارد، و آن پیرزن در درجه بالاتر و... همچنین تا برسد به امام معصوم علیه السلام.
درست است: هر چه تعقل قوی تر و علم عمیق تر باشد به همان میزان کار قلب نیز کاملتر خواهد بود.
صوفیان از حضور عبارت «رؤیة القلب» در احادیث ما یا «عین الیقین» در آیه، سوء استفاده کرده و کهانت افرادی را با نام کشف و شهود، و عنوان منحوس و مردود کهانت را به عنوان مقدسِ رؤیة القلب، به حساب مسلمانان گذاشتند و دین عقلی و علمی را با کهانت جاهلان آلوده کردند. اگر کهانت ارزش باشد، کاهنان هندوئی، بودائی، سیاه پوستان امریکائی (مانند جان خووان)، یهودی و مسیحی (مانند نوستر آداموس) از همۀ این کاهنان ما که عارف نیز نامیده می شوند، در کهانت قوی تر و باصطلاح خودشان در کشف و شهود، سر آمد ترند.
این کهانت بازی تحت عنوان عرفان، همۀ مردم به ویژه طلبه های جوان را خرافی، با روحیه غیر عقلی، غیر علمی و بی چاره کرده بود که با لطف خدا و با یاری تعداد اندکی از دوستان دانشمند، توانستیم تا حدود زیادی جلو امواج دین برانداز آن را بگیریم.
طوفان مواج خرافه گرائی که دشمنان دین و مذهب، دشمنان کشور و انقلاب از داخل و خارج در ترویج آن می کوشیدند. و اینک برای این که تا حدودی این طوفان میکروب آگین فروکش کرده، سخت خشمگین هستند.
دشمن می کوشید توسط ایادی خودش حتی دست آویزی از زبان امام خمینی قدس سرّه، به دست آورد، در یکی از نوشته هایم سخن حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی را نقل کرده ام که می آمدند و از امام(ره) اِخبار از غیب می خواستند و امام در جواب شان می فرمود: من برای این گونه موضوعات «کور باطن» هستم.2
دربارۀ خودش عبارت «کور باطن» را به کار می برد تا همگان را از این طمع دربارۀ خود، مأیوس کند.
و در همین محور بود آن چه مرحوم حجة الاسلام و المسلمین توسّلی در روز وفاتش در مجمع تشخیص از امام(ره) نقل کرد.
عوام که توان تشخیص میان ولایت و کهانت را نمی داند، مجذوب کهانت می گردد و آن را تقدیس می کند. اما یک اهل دانش و علم، اگر در این باور باشد یا بدتر از عوام است و یا عوام فریب.
1 رجوع کنید: سایت بینش نو، بخش مقالات، مقاله «معجزه، کرامت، کهانت»
2رجوع کنید: سایت بینش نو، بخش مقالات، مقالۀ «بحثی در توحید»
منبع: کتاب نقدهای علامه طباطبایی بر علامه مجلسی.-نوشته آیته الله مرتضی رضوی ص 332-335
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |