ارسطوئیان و معاد
ارسطوئیان و معاد
ارسطوئیان و معاد: ابن سینا بر اساس ارسطوئیات، معاد را مردود می داند زیرا معاد «اعادۀ معدوم» را لازم گرفته است، و می گوید من معاد را تنها به این دلیل که صادق مصدّق، یعنی پیامبر اسلام(ص) آن را از جانب خدا آورده است، می پذیرم. یعنی اعتقاد او بر معاد یک اعتقاد تعبّدی محض است. و گرنه، هستی شناسی او و فلسفۀ او با معاد سازگار نیست.
در جوانمردی ابن سینا همین بس که معاد را به طور تعبدی پذیرفته و مانند ملاصدرا معاد را تحریف نکرده است و آن را به معاد مثالی خیالی در نیاورده است. اما ملاصدرا آستین بالازده و به نظر خودش به کمک خدا رفته و (نعوذ بالله) نواقص قرآن و پیامبر(ص) را ترمیم کرده است. گوئی خدا و رسولش نمی توانستند معاد را مثالی و خیالی، اعلام کنند.
چرا آن چه فلسفۀ ارسطوئی نامیده می شود، با معاد سازگار نیست بل با آن تناقض دارد؟
پاسخ: معاد یک پدیده ای است طبیعی، کاملاً طبیعی. یک حادثه ای است که در کلّ کهکشان ها رخ خواهد داد، یک انفجار جهانی است مانند انفجار پیشین (بیگ بنگ) که قبلاً رخ داده است.
و همۀ آیات قرآن که دربارۀ معاد هستند و دستکم حدود نصف قرآن را تشکیل می دهند، به محور یک موضوع طبیعیِ کاملاً مادّی، سخن می گویند.
بنابراین، کسی که دربارۀ معاد بحث می کند، ابتدا باید «کیهان شناسی» و «کائنات شناسی» مکتب قرآن و اهل بیت(ع) را بفهمد و کاملاً اصول اولیه و فروع بنیادی آن (یعنی اصول درجه دوم آن) را نیز بشناسد سپس وارد بحث معاد شود. حتی اشخاصی که ارسطوئی نیستند نباید به این عرصه وارد شوند مگر پس از شناخت کیهان شناسی قرآن.
اولاً: آن چه در ارسطوئیات یافت نمی شود اندیشه در واقعیات است. حتی بخش طبیعیات آن مفاهیم ذهنیه است که پیش تر بیان شد که آن چه فلسفۀ ارسطوئی نامیده می شود، بر مفاهیم صدور و صادر اول (عقل اول) و عقول عشره، مبتنی بود که غلط و خیالی بودنش، طوری ثابت شد که معلوم گشت در تاریخ بشر هیچ افسانه ای به این حد خیال پردازانه و سفسطه آمیز نبوده و نیست و هرگز هم نخواهد بود. حتی سفسطۀ سوفسطائیان هنوز هم می تواند تعدادی طرفدار داشته باشد اما کیهان شناسی ارسطو را حتی کودکان ده سالۀ امروزی نیز نمی پذیرند.
بینشی که پایه اصلی همه چیزش، چنین هستی شناسی باشد، بدیهی است معادی که به عنوان یک حادثه عظیم طبیعی و مادّی ترسیم و پیش بینی می شود، جایگاهی در چنین بینشی که نامش را فلسفه گذاشته اند، نخواهد داشت.
یکی از شاگردان هانری کربن که در شبکه 4 تلویزیون، برای ما دین را تبیین می کند، می گوید: محشر کجاست، کرۀ زمین که از بین خواهد رفت، پس محشر در درون خود انسان است.
درست است: ملاصدرا بلائی بر سر معاد آورده است که پیروانش نه می خواهند و نه می توانند مانند ابن سینا جوانمردانه سخن بگویند، به ندانستن خودشان اعتراف کنند. لذا اصل و اساس محشر و معاد را انکار می کنند و هیچ اعتنائی به صادق مصدّق(ص) هم ندارند. قرآن را تاویل نمی کنند، به طور واضح تحریف می کنند. اگر کسی یکی از کتاب های این آقا را همان طور تفسیر کند که او آیات معادی قرآن را تفسیر می کند، بی تردید این آقا از آن تبرّی خواهد جست و طوری عصبانی و برآشفته می شود که حتماً شکایت هم می کند، تا طرف را محاکمه کند. و خواهد گفت: این آقا کتاب من را طوری معنی کرده است که کتاب هیچ دیوانه ای را این گونه معنی نمی کنند.
این صدا و سیما (با اذعان و تشکر از فعالیت های گستردۀ مفیدش) چه کار می کند؟! به کجا می رود؟! به صراحت باید گفت به طور ندانسته معاد اسلام را تحریف می کند. کسی که حتی گوشه ای از کیهان شناسی و هستی شناسی اسلام را نمی داند، چگونه و چرا وارد بحث معاد می شود؟!
باید گفت: نه تنها کره زمین از بین خواهد رفت بل همۀ میلیاردها کهکشان با همۀ منظومه هایش از بین خواهند رفت، همۀ محتوای آسمان اول به «مِهل»: گاز و مذاب تبدیل خواهند شد.
حتی اگر (بر فرض) کرۀ زمین باقی هم بماند، سطح آن گنجایش آن همه مردم محشر را ندارد. بحث معاد هم دانش گسترده می خواهد (نه تخیلات ارسطوئی)، و هم عقل بزرگ (نه ذهنی که ارسطوئیان آن را عقل می نامند).
کسانی که یک گام در فهم کیهان شناسی و هستی شناسی قرآن، پیش نرفته اند، خواه ارسطوئی باشند و خواه غیر ارسطوئی، چرا به خود اجازه می دهند که در مهم ترین و اساسی ترین و دقیق ترین و در عین حال بزرگ ترین مسئلۀ هستی شناسی و کیهان شناسی قرآن بحث کنند؟!
کسی که در آیات معاد قرآن دقّت کند، می بیند (با صرف نظر از سعادت و شقاوت اُخروی) آنان که هستی شناسی و کیهان شناسی قرآن را نفهمیده اند از یک دانش بزرگ، یک دانشی که پایۀ همۀ دانش ها است، محروم مانده اند.
یکی از مواردی که غربیان به شدت می کوشند ما از علوم اهل بیت(ع) غافل بمانیم، همین کیهان شناسی مکتب اهل بیت(ع) است. اما خودشان یک ساعت هم بی کار ننشسته اند و دائماً رصد می کنند تا اگر کسی از علوم اهل بیت(ع) چیزی را توضیح دهد فوراً آن را سرقت کرده و به نام خودشان ثبت کنند، کاری که دربارۀ کتاب «تبیین جهان و انسان» من کردند، که در برخی از کتاب ها و مقالات محتوای سایت بینش نو، شرح ماجرا را آورده ام.
متاسفانه امروز دست اندرکاران بحث معاد، چیزی از کیهان شناسی قرآن نمی دانند و اگر ارسطوئی باشند خیره سرانه هنوز هم به دامن ارسطو چسبیده اند.
چگونه بدن ها از نو خلق می شوند؟ محشر کجاست؟ بهشت کجاست؟ و برای هر مسئلۀ اساسی از این قبیل، رجوع کنید: کتاب «تبیین جهان و انسان» سایت بینش نو، خواهید دید که معاد در مکتب قرآن و اهل بیت(ع) هیچ ارتباطی با اعادۀ معدوم ندارد.
منبع نقدهای علامه طباطبایی بر علامه مجلسی ص469-651