انسان يك موجود مشروط
انسان يك موجود مشروط
انسان يك موجود مشروط است:
اگر به قرآن نگاه كنيد مى بينيد كه آن چه براى فرشتگان سؤال بود، جنبه منفى اين موجود بود، يعنى «خونريزى او و فساد كردنش در زمين»، «أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ». خدا نيز انسان را تبرئه نكرد و نفرمود كه اين انسان خونريز نخواهد بود يا ايجاد فساد و فتنه نخواهد كرد، فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» : من مى دانم چيزى را كه شما نمى دانيد. ملك ها خودبين، دچار نفس و نفسانيت نبودند كه آنان را از فهم حقايق محجوب كند. بديهى است آن ها نيز بر همه علم خدا احاطه نداشتند. حتى همين انسان و آدم كه محى الدين همه اسماء و صفات و حقيقت خدا را در او جمع مى كند خيلى از چيزها را نمى داند. و حتى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه به قول صوفيان «فيض اقدس» است و همه فيض ها بايد از حلقه او، به ساير موجودات برسد نه تنها به اندازه علم خدا علم ندارد بل اساساً قابل مقايسه با خدا نيست كه با فرمان قرآنى مأمور مى شويم براى او صلوات بفرستيم. صلوات يعنى خدايا بر مقام پيامبر و آل او، بيفزاى. و افزايش مقام به غير از افزايش علم معنايى ندارد. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ[1]».
و دنبال گفتار ملائكه (ما تو را تسبيح مى گوئيم و تقديس مى كنيم)، به رخ كشيدن عبادت خودشان، نيست. بل بر عكس تسبيح و تقديس مى كنند كه پاسخ خودشان را بشنوند و بر علم شان افزوده شود كه چه حكمتى در آفرينش اين موجود سفاك و فسادگر، هست. مى گويند ما اين پرسش را مى كنيم در حالى كه تو را تسبيح و تقديس مى كنيم. يعنى مى دانيم كه تو از كار غير حكيمانه منزّهى، مى خواهيم ما نيز حكمت اين كار را بدانيم.
پاسخ را گرفتند كه اين موجود مانند بشرهاى پيش از خود نيست او به دريافت روح سوم، استعداد و توان نامگذارى را دارد و مى تواند سخن، زبان و تكلم داشته باشد[2].
...و ديگر در اين جا، نزاع و يا منازعه، اعتراض و نادانى ملائكه، مطرح نيست كه فرشتگان كمتر از آدم مى فهميدند و اگر علم فرشتگان كمتر از علم حضرت آدم باشد، باز به اين آيات مربوط نيست...
انسان يك موجود مشروط است در وضعيتى از ملك برتر است و در شرايطى اسفل سافلين و از پست ترين موجودات پست تر است و اين از مسلمات اسلام است بل اسلام غير از اين چيزى نيست اسلام يعنى همين مشروط بودن انسان. و اُمانيسم محى الدينى، قيصرى اى، حروفيه اى، نقطويه اى، صدراوى، اروپائى، جائى در اسلام ندارند.
[1]ـ احزاب، 52.
[2]ـ رجوع كنيد «تبيين جهان و انسان» بخش اول انسان شناسى.
منبع: محی الدین در آینه فصوص جلد اول ص190