خود خودم
خود خودم
امروز خود خودمم... جیران واقعی... منطقم کار میکنه... احساسم متعادله... تونستم رو موضوعی
متمرکز بشم و بخشی از برنامه هام رو انجام بدم...
همه اینها رو مدیون دیشبم. مدیون دو تا کابوس وحشتناکی که دیدم و به معنای واقعی ترسیدم..
ولی همه اون ترسیدن مفید بود چون منگی قبل یه حمله که حدود دو سه هفته است
کلافه ام کرده از مغزم پرید....
هم خوشحالم هم ناراحت... خوشحالم چون حالم خوب شده... بعد چند ماه جیران سابق رو دیدم...
من این بودم و به این وضع افتادم...
ناراحتم چون تو تمام دوسال گذشته تعداد روز هایی که خود خودم بودم به یک ماه هم
نمی کشه ~__~
نمی دونم اگه انتخابی وجود داشته باشه آیا حاضرم آسودگی خواب شبم رو بدم و در عوض روزهاخودم باشم؟
سخته... انتخاب سختیه... ولی شاید آره...
لااقل روز ها می تونم اون چیزی باشم که دلم می خواد... ولی شبها با بدترین کابوس ها سر و کله بزنم...
اونقدر که وقتی بیدار میشم ندونم خوابم یا بیدار... ندونم کدومش واقعی بوده..
چقدر بعضی وقت ها دوراهی ها پیچیده ان...
دعا میکنم فردا صبح که بیدار میشم بازم این جیران وجود داشته باشه...
دلم براش تنگ میشه... بخصوص الان که از همیشه بیشتر لازمش دارم...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |