«چقدر خوبه تو رو داریم و می نازیم که هستی!»
«چقدر خوبه تو رو داریم و می نازیم که هستی!»
سرظهر،توی اتوبوس بودم و داشتم آهنگ گوش میدادم،
منظره قشنگی رو دیدم،
یه آقای جوونی،داشت روی چمن سبز میدون وسط خیابون،زیر یه
رخت نماز میخوند....
دلم عجیب شد...آرامشش،خدا را وسط شلوغی شهر داشتن و
صدا کردن!
خدایا....غریبیم روی زمینت،همدیگه رو میرنجونیم!
تو آرامشمونی....کجایی عزیز جانم؟!کجایی آرامشم؟!
کجایی که این روزها رو فقط زنده ام!...نه به قرار زندگی!
معذرت میخوام بخاطر همه چیز...کمکم کن تا همه چی رودرست
کنم.
//دارم همون آهنگو گوش میدم!
درسته که اعصابم امروز خرد شد اما چیزهای قشنگی هم توی این
روز بود،درست مثل همین چیزی که دیدمش!
خدایا ممنونم ازت....منو ببخش.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |