دیشب تا اذان کلی با بهنام حرفیدم..خستم کرده..
صبح به زور ییدار شدم.از سه داشتم..تیپ مشکی زدم رفتم دانشگاه..برگشتم خونه..ناهار نیمرو خوردم..کلاس پهلوانی داشتم..کلی با مامان حرف زدم..استاد کیایی رو دیدم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |