غروب با فاطمه و بهار بیرون رفتم..برای مامان مانتو خریدم ساخل سنگی استاد قزل رو دیدیم..ساندویچ خوردیم.امروز کلاس متولی رو رفتم.معادلات فردا امتحانه.فک میکردم امروزه..جبرانی نتونستم بمونم با فاطمه علیپور زدم بیرون از کلاس..توت خوردیم..اومدم خونه کپیدم ک فاطمه اومد بیدارم کرد..دیروزم بعد کلاس پهلوانی خوابیدم تا شب..شام کوکوپختم..تا صبح بیدار بودم خوندم و به میلاد سپردم بیدارم کرد
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |