دیروز صبح زود بیدار شدم فیلم ازمایشگاه رو دیدم.امتحانش راحت بود..استادم خیلی باحاله..باشقی رفته بودم دانشگاه..بعد امتحان تو دانشکدم دورش دادم..توت خوردیم اومدیم خونه..خوابیدم تا پنج.حموم رفتم.اماده شدیم رفتیم بیرون..جرات حقیقت بازی کردیم.قرار شد شقی از یکی شماره بگیره. بیچاره چه سرخ و سفیدی شده بود..کل مسیر مخمونو خورد کمن جراتشو دارم و اله و بله...
کلی پیاده روی کردیم..اخرشم تو مسیر بابل رود دربست گرفتیم برگشتیم..ساکمو بستم..اتاق رو ردیف کردم و با میلاد چت کردم..پسره خوبیه..
بهنام هم زنگ میزنه و حالمو میپرسه..هه!باز کارم داشت..بهش گفتم چرا هروقت مشکل داری یاد من می افتی؟؟؟خر گیر اورده منو...
صبح زود جزوه از دو رو خوندم.صبح کلاس متولی هم رفتم..سه شنبه هم کلاس قراره بزاره..عمرا برم..معادلاتم رفتم..معدم میسوخت..امتحان تو سالن سمینار بود..هشتا سوال تستی
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |