با ساخته شدن پاساز اقای احسانی کبوتر ها را از بام فبلی منتقل کردند
به روی بام پاساز و بعد از مدتی که خدا بیامرز محمد زاغی کبوتر بازی را
در بام حدید ادامه داد از پیش اقای احسانی رفت و با رفتن او اقای عباس
زاغی جند سالی به کبوتر بازی ادامه داد تا اینکه بعد از قرارداد گروی علی
گردن با محمود اقا اقای احسانی هم همان تعداد و همان مبلغ را با محمود
اقا صحبت اولیه را کرده تا قرارداد را بنویسند
یک روز اقای احسانی زنگ زد به من تاریخش را دقیق نمی دانم و گفت یک
عدد فتوکپی از قرارداد گرو علی گردن با محمود اقا را بیاور فردا شب تا به
اتفاق هم برویم منزل اقای محسن گلی در چهار راه سیروس من گفتم چشم
قرارداد را می اورم ولی اگر اجازه بفرماید خودم بنا به دلایلی نیایم که ایشون
فرمودند نه حتما خودت هم باید باشی باز گفتم چشم و فردا شب رفتیم به
مکان اقای گلی منزلی بود که در انجا اشپزخانه زده بود و جای شیک و تمیزی
بود نیم ساعتی نشسته بودیم که خدا بیامرز محمود اقا با اقای یدالله جیران
و اقا رضا حبیب و یکی دو نفری که باز نامهایشان را فراموش کرده امدند تا منو
دید تعجب کرد و قدری با او شوخی کرده و حاضرین خندیدند
که پس از صلوات فرستادن جمع و صحبت های اولیه متن قرار داد را طبق
گروی علی گردن و تاریخ همان 4=4=76 محمود اقا برای هر دو نفرشان هوا
کندو اقای احسانی چند روز بعد که باز متاسفانه تاریخش را فراموش کردم هوا کند
نیمه های خرداد ماه بود که قرار گذاشتیم در تاریخ بیست و پنجم خرداد ساعت
شش بعد از ظهر در بنگاه خاور میانه جمع شویم وصحبت های اخر و اعلام
نام داور های دو طرف را در تاریخ فوق من رفتم میدان تجریش تا شادروان حاج
علی اقای صبا را بیاورم در ان سال هم اقای علی صبا ساخت پاسازش را
به اتمام رسانیده و مشغول فروش یا اجاره مغازه های داخل پاسازش بود
و یکی از همین مغازه ها را در همکف بعنوان دفتر کرده و دران نشسته بود
بعد از خوردن یک استکان چای بهمراه حاج علی اقا امدیم به طرف بنگاه
خاور میانه و وقتی رسیدیم با اینکه قبلا عنوان کرده کسی از این نشست
خبردار نشود تا در نهایت خلوتی و ساکتی مکان این قضیه هم تمام شود
من دیدم حمعیت زیادی نشسته و منتظر ما هستند
با امدن حاج علی اقا صحبت شروع شد باز کمی بحث از دو طرف راجب داورها
شروع شد بدین صورت که محمود اقا اقا رضا حبیب را داور اعلام نمود و داود
گفت اقا رضا انجا یعنی پشت بام شما کبوتر بازی میکند اگر اینجوریه من
هم علی گردن را داور می گذارم از این جور بحث ها تا اینکه داور محمود اقا
شد اقا داود زاغی داور علی گردن هم شد اقای حسن خندان
و بعد از نوشیدن چای همگی خدا حافظی نموده و هر کس رفت از پی کار
خودش تا روز گرو