در سال اول که حاج حسن برادر کوچکتر حاج اصغر کبوتر اورد به پارکینگ و جند
ماهی خودش کبوتر بازی می کرد و خیلی هم دوست داشت یک گرو ببند ولی
قسمتش نشد و در همان سال به علت سکته دار فانی را بدرود گفته اینرا هم
اضافه کنم که حاج حسن مردی عشقی و لوطی و با مرام بود در ضمن او داماد
مصطفی دادکان=مصطفی دیوانه=بود در کل خدایش هر چهار برادر لوطی و مشدی
بوده و هستند باری بعد از برد این دو گرو حاج اصغر و دو برادر دیگرش خیلی افسوس
جای خالی حاج حسن را خورده و متاثر بودند
باری بعد از گرو رحیم عیسی بالا یک سری کبوتر تنهم کرده و اقا فری هم کلیه
کبوتر هایی راکه از نسل کبوتر های قهوه خانه بوده را تنهم کرده و پانزده جفت هم
اقا رحیم از کبوتر های من که انها هم از نسل کبوتر قهوه خانه بوده را بطور امانت به
پارکینگ برای جوجه کشی برده و یک سری هم شادروان اقا ماشالله جوجه اورده
و در طی یکسال یعنی تا تیر ماه بعد در حدود چهار صد کبوتر دونسته به گنجه های
حاج اصغر اضافه نموده و با حاج اصغر شرط نموده که به هیچ عنوان از جایی کبوتر
نیاورده و از هیچ کس هم جوجه تعارفی قبول ننماید و در همین ایام هم حاج اصغر
در گوشه پارکینگ چند دهنه گنجه زده برای کبوتر های مایه شده و جوجه کشی
با نزدیک شدن ماه تیر باز از طرف حاج اسدالله پیغام امد برای بستن گرو دوم حسین
مظلوم هم پیغام داده انهم برای بستن گرو و حاج اصغر برای شب بیست و پنجم
خرداد قرارگذاشته که در ان شب حاج اسدالله با چند نفر امده و تعداد سیصدویک
کبوتر و مبلغ یک میلیون تومان قرداد نوشته که در تاریخ پنجم تیر حاج اصغر هوا کند
و در تاریخ هشتم تیر ماه حاج اسدالله هوا نمایددر ضمن انشب حاج اصغر با چند
نفر از دوستان هر چقدر که منتظر امدن حسین مظلوم شده او نیامده و فردای ان
شب از طرف حسین مظلوم پیغام امده که به علت مریضی کبوتر هایم انشاالله
سال بعد برای بستن گرو می ایم