ساعت ده صبح تعداد صد عدد کبوتر به فاصله نیم ساعت نشسته و تا ظهر هم
تعداد هفتاد کبوتر نشسته و هفتاد و یک کبوتر هم ظهر ببعد نشسته و بعد از جمع
کردن ساعت کل کبوتر های ایرج خان شد چهار ساعت پانزده دقیقه و اینرا هم توضیح
بدهم که در روز گرو یک جر ع و بعث کوچکی میان حاج اصغر و اقای اصغر سحر
معروف به=اصغر سماور ساز=پیش امد تا سه روز مانده به روزهشتم تیر از
طرف ایرج خان دو نفر برای پای دان و اب امده به پارکینگ و انروز هم رحیم عیسی
بالا تعدادزیادی کبوتر هوا نموده که تا بعد از ظهر در حدود سیصد کبوتر در اسمان
در حال کت زدن بودند با دیدن این صحنه یکی از ان دو نفری که برای پای اب و دان
امده بودند با گوشی تلفن همراه خود زنگ زده به ایرج خان و در باره کبوتر های
پارکینگ دقیقه ای صحبت نموده روز هفتم تیر که مصادف بود با اربعین سالار کربلا
ساعت یک بعد از ظهر بود که یک نفر با لباس شخصی وارد دفتر پارکینگ شده و
سراغ حاج اصغر و رحیم عیسی بالا را گرفته که در همین موقع رحیم عیسی بالا
طبق روال گذشته برای انجام کاری از کناران مرد که اورا نمی شناخته از در پارکینگ خارج شده و
ان مرد وارد دفتر شده و به حاج اصغر گفته که فردا به هیچ وجه نباید کبوتر هوا کند
و حاج اصغر را همراه خود برده بعد از بردن حاج اصغر ان دو نفری که از طرف ایرج
خان برای پای دان و اب امده بودند از پشت بام پایین امده ورفتن دنبال کار خودشان
بعد از ساعتی رحیم عیسی بالا امده و از جریان اگاه گشته رفته به بام و مشغول
ترو خشک کردن کبوترها و اب و دان دادن انها شده این توضیح را بدهم که یک نفر
در روی بام گنجه ها را کارتک می زده و از کبوتر بازی هم تا اندازه ای اگاه بوده
و اگر ساعتی اقا رحیم دنبال کاری رفته او به کبوترها رسیدگی کرده