خلاصه بعد از جرع و بعث های فراوان و بی نتیجه اصغر اقای سماور ساز خدا حافظی
نموده و از دفتر کار حاج اصغر بیرون رفته با رسیدن روز ششم تیر طبق معمول راس
ساعت پنج صبح رحیم عیسی بالا سیصدو یک کبوتر را کم کم در وقت مقرره هوا
نموده و کبوترها هم از همان لحظه اول جوری مایه گیر شده که نشان از ساعتی
بالا و روزی پر فروغ را برای حاج اصغر و رحیم عیسی بالا را می دادند
و تا ساعت ده صبح هم هیچ کبوتری نشسته و طبق روال سالهای گذشته هم
میهمانان زیادی امده و مرحوم محمود اهنگر هم باز با اقا ماشالله و حاج اصغر در
کنار یکدیگر نشسته و حاج اصغر با رویی گشاده و خندان مشغول صحبت بود و
سرحال از اینکه کبوترها ابروداری کرده و انروز تعداد دویست و هفتاد کبوتر به
بعد از ظهر خورده و با نشستن اخرین کبوتر و جمع کردن ساعت کل پرش کبوترها
شش ساعت و بیست دقیقه
اما روز هشتم حسین حاج اسدالله هم که با شادروان ناصر ته خطی و مشورت با
او کبوتر بازی می کرد راس ساعت پنج سیصدو یک کبوتر را هوا کرده و از دقیقه اول
پا شدن کبوترها تعدادی از انها جداگانه مایه گیر شده و تعدادی هم یک تیپ شده
و در وسط اسمان کت میزدند ساعت هشت و نیم بود که تعدادی از کبوترهای
مایه گیر شده از بالا امده و به کبوتر های تیپ شده پیوستند و ساعت نه صبح در
حدود شصت و دو کبوتر نشسته و بقیه کبوترها هم در حال پریدن به همان روش
بوده حسین حاج اسدالله هم در میان مهمانان در حال خوش و بش بود او هم
میهمانان زیادی داشته از جمله اقای اصغر سماور ساز و شادروان حاج محمود
رضایی برادر کوچکتر حاج اصغر و در انروز یک صحبتی میان حاج محمود و اقای
اصغر سماور ساز پیش امد البته بصورت کرکری بدین صورت که اصغر سماور ساز
به حاج محمود گفته که بصورت یکسره سیصدویک کبوتر هوا کند و جواب شش
ساعت وبیست دقیقه حاج اصغر را بدهد