قرار بر این شد که روز نوشتن قرارداد ایرج خان و حاج اصغر هیچکس خبردار نشود
تا در محیطی ارام متن قرارداد نوشته شود و روز جمعه که قهوه خانه تعطیل بوده
را انتخاب کرده و ساعت پنج بعد از ظهر در روز جمعه ما با چند نفر از دوستان و ایرج خان
نهار منزل اقا ماشالله دعوت بودیم تا ساعت چهار بعد از ظهر همگی امدیم قهوه
خانه تا از در وارد شده دیدیم کیپ تا کیپ ادم نشسته حالا این همه جمعیت از کجا
فهمیده و امده بماند چند دقیقه بعد هم حاج اصغر با جند نفر از دوستان از در وارد شد بعد از
سلام و علیک کردن و نوشیدن یک استکان چای اقا ماشالله و ایرج خان و حاج اصغر
در گوشه ای از قهوه خانه سر یک میز جداگانه نشسته بعد از کمی صحبت کردن
داود خدیجه را صدا کرده تا متن قرارداد را بنویسد
در قرارداد نوشته شد که تعداد سیصد و یک کبوتر و مبلغ دو میلیون تومان هم پول
که در تاریخ چهارم تیر ایرج خان این تعداد کبوتر هوا کند و در تاریخ هشتم تیر حاج
اصغر این تعداد کبوتر هوا کند بعد از نوشتن قرارداد و فرستادن یک صلوات جمعیت
پراکنده ما هم به اتفاق اقا ماشالله و حاج اصغر امدیم پارکینگ
سه روز مانده به چهارم تیر از جانب حاج اصغر دو نفر رفته منزل ایرج خان برای پای
اب و دان و برای مهر کردن کبوتر های ایرج خان شخصا خود حاج اصغر رفته و کبوترها
را مهر نموده در روز چهارم تیر راس ساعت شش صبح شادروان ایرج خان سیصد و
یک کبوتر را خورد خورد زد پا شدن تعدادی از کبوترها از همان دقیقه اول بصورت تکی
مایه گیر شده الباقی هم در دو دسته بصورت تیپ شروع به کت زدن کردن در میان تو
وسط با گذشت یک ساعت کبوترها گاهی اوج گرفته و دوباره بعد از نیم ساعتی
برمی گشتند به همان میان تو وسط که تا ساعت هشت و نیم در حدود
شصت کبوتر نشسته