هماغوشی
هماغوشی
موسیقی مینوازد ,شاخه های جنگل سر سبز و نت های باران,علفزارها در اغوش خیس قطره های شبنم,میبرند دل را به سرزمین های دور از چشم و نزدیکتر به دل,میکشم خیالت را به اغوش ,خورشید قلبت میشکافت شب خیمه زده بر اسمان شهر دلم را.طلوع میکنم ,میرویم از دانه های عشق که افشانده دستان مهربانی پتی دشت عقل و اندیشه,به اغوش تو که میرسم ,گم میسود جسمم و از درون لایه ی کالبده ای پی در پی ,بدر میایم ,موسیقی میشوم در ساز هماغوشی,تاکسنان بودنم را اشوب گیسوانت مینشاند پای جام شراب ناب.اغوش تو همچون چشمه ایست که مرا از عمق خواب خاک به رویش افتاب و باران میخواند.سازی گشته دلم گبسوان نو تار تار ساز و نگاه زیبایت مینوازد مرا تا سرچدن عشق
رضا۲/۲۷
رضا۲/۲۷
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |