ساقه ها
ساقه ها
حکایت عجیبی ست
بی صدا شعر را سرودن
و در غزلهای نگاه تو دیدن
میدانی ..
اعجاز رود نگاهت
قلب مسی مرا به کمال معادن برد
طلا گشتم
و تمام ظرفیت های مرا آشوب گیسوانت
کامل کرد
اکنون تنهایی مرا
سطوح انرزی ست که میل ترکیب ندارد
که ترکیب همانا تلاشی برای دریافت است
و دریافت
تهی بودنی برای پر گشتن
من از تو لبریزم
سایه بانی گشته رویش خیال نگاهت
در گذر کودکان شعر من
به بلوغ میرسد این کلمه ها وقتی تو
مقصد این لرزش حروفی
و چه زیبا میشوند رنگهایی که در این سپیدی دلداگی
میروید از ساقه های انتظار
رضا 4/3
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |